خانه
شاعران
فال
درباره ما
عطار نیشابوری
عطار نیشابوری
آثار شاعر
بستن تبلیغات
باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد در مختارنامه عطار نیشابوری
1.
بحری که در او دو کون ناپیدا بود
بحری که در او دو کون ناپیدا بود
او بود و جز او نمایش سودا بود
آن قطره که در جستن آن دریا بود
چون آنجا شد خود همه عمر آنجا بود
مشاهده کامل شعر
2.
هر دل که درین دایرهٔ بی سر و پاست
هر دل که درین دایرهٔ بی سر و پاست
در دریاست او ولیک در وی دریاست
هر لحظه هزار موج خیزد زین بحر
کار آن دارد که بحر بنشیند راست
مشاهده کامل شعر
3.
هر جان که به بحر رهنمون اندوزد
هر جان که به بحر رهنمون اندوزد
بیرون رود از خویش درون اندوزد
یک ذرّه شود دو کون در دیدهٔ او
وان ذرّه ز ذرّگی برون اندوزد
مشاهده کامل شعر
4.
تا نفس پرستی تو را غم بیش است
تا نفس پرستی تو را غم بیش است
ور دل داری ملک تو هر دم بیش است
چه جای دو عالم است کانجا که دل است
هر ذرّه ز صد هزار عالم بیش است
مشاهده کامل شعر
5.
هر دل که به بحرِ بینشانی افتاد
هر دل که به بحرِ بینشانی افتاد
در روغنِ مغزِ زندگانی افتاد
زان کون که جای غایبان بود گذشت
در عینِ حضورِ جاودانی افتاد
مشاهده کامل شعر
6.
آن کل که بدو جنبش اجزا دیدم
آن کل که بدو جنبش اجزا دیدم
در هر جزوش دو کون پیدا دیدم
چون دریایی بی سر و بی پا دیدم
چندان که برفتم همه دریا دیدم
مشاهده کامل شعر
7.
مرغی که بدید از می این دریا دُرد
مرغی که بدید از می این دریا دُرد
عمری جان کند و ره سوی دریا بُرد
گفت: «اینهمه آب را به تنها بخورم»
یک قطره بدو رسید و در دریا مُرد
مشاهده کامل شعر
8.
هر جان که بجان نیست گرفتار او را
هر جان که بجان نیست گرفتار او را
با آن دل خفته کی بود کار او را
در هر جایی که جای گیرد آن بحر
حالی بکُشد به تشنگی زار او را
مشاهده کامل شعر
9.
صد قطره که یک آب نماید جمله
صد قطره که یک آب نماید جمله
چون روی به اصحاب نماید جمله
هر بیداری که در همه عالم هست
در پرتو او خواب نماید جمله
مشاهده کامل شعر
10.
گه جان، دل خویش، غرق خون مانده دید
گه جان، دل خویش، غرق خون مانده دید
گه سرگردان و سرنگون مانده دید
در دریایی که خویش گم باید کرد
چندان که درون رفت برون مانده دید
مشاهده کامل شعر
قبلی
بعدی
عطار نیشابوری
عطار نیشابوری
آثار شاعر