1 ای دلبر شوخ بیوفائی تا چند در هجر تو جان به بی نوائی تا چند
2 آخر بود این که جان بوصل تو رسد این دل بغم و درد جدائی تا چند
1 یارم ز همه جهان مرا روی نمود دیدم که جهان جمله نمود او بود
2 عالم همه مرآت جمال رخ اوست حقا که جز او نیست بعالم مشهود
1 لعل لب تو از می ناب اولیتر دندان تو از در خوشاب اولیتر
2 در خورد دلم بجز لب لعل تو نیست زان رو که شراب با کباب اولیتر
1 ای حسن تو از روی بتان کرده ظهور روی تو بپرده جهان شد مستور
2 زهاد ز درد هجر تو رنجورند عشاق ز باده وصالت مخمور
1 ای دل بغم فراق می باش صبور کاندر عقب فراق وصل است و سرور
2 باآن قدو روی چون گل و سروسهی داریم فراغتی ز طوبی و ز حور
1 دادم دل خود بعشق یاری که مپرس کردم هوس وصل نگاری که مپرس
2 تا دل ببلای غم گرفتار آمد دارم ز جفاش روزگاری که مپرس
1 ما محرم اسرار الهیم ای دل ما واقف هر چیز کماهیم ای دل
2 در ملک شهود و تخت تمکین و یقین بی هیچ شکی حاکم و شاهیم ای دل
1 هر لحظه رخت بحسن دیگر بینم هر دم به لطافتش فزونتر بینم
2 هرجا بصفت بیش و کمش گر بینم نتوان که جمال تو مکرر بینم
1 ما کاشف رمز علم الاسمائیم در بحر وجود در بی همتائیم
2 گنجی که همه جهان طلسمات ویند گر راه بدان گنج بیابی مائیم
1 جامی که می دو کون را جاست منم وان قطره که صد هزار دریاست منم
2 حرفی که بکنه سراو گر برسی در وی همه کتاب پیداست منم