1 بحرست مرا جام می و حق ساقی مستی ز شراب نور وجه باقی
2 هر لحظه هزار بحر می نوشیدم سیراب نشد جان من از مشتاقی
1 ما محرم اسرار الهیم ای دل ما واقف هر چیز کماهیم ای دل
2 در ملک شهود و تخت تمکین و یقین بی هیچ شکی حاکم و شاهیم ای دل
1 تا گشت دلم ز عشق پابست غمت از پای فتاد جانم از دست غمت
2 از شوق گلستان رخت مرغ دلم چون بلبل بی نوای شد مست غمت
1 تا سنبل زلف تو برآشفت بروی خلق از پی جست وجو شده کوی بکوی
2 خواهی نشود واقف اسرار تو کس عارف که ترا بدید گفتی که مگوی
1 از پرتو روی تو جهان روشن شد جانم ز نسیم زلف تو گلشن شد
2 چون شاهد حسن در عدم منزل کرد میخانه هر دو عالمش مسکن شد
1 ای روی ترا جمله جهان آئینه در مملکت هستی تو مائی نه
2 حسن تو که از روی بتان مرئی شد رای تو بدی و دیگری رائی نه
1 ذاتست و صفات بیحد و اندازه از وصف تو عالمی پر از آوازه
2 هر ذره ز تو بوصف خاصی مخصوص برحسن تو خاص گلرخان تازه
1 روی تو نهان بپرده عالم شد مجموعه حسنت از جهان آدم شد
2 اسمت بمراتب ظهورات صفات گه عالم و گه آدم و گه خاتم شد
1 روی تو ز مرآت جهان می بینم حسنت ز همه جهان عیان می بینم
2 از غیرت اگر پرده برو افکندی در پرده کون ترا نهان می بینم
1 هر لحظه جمال دوست دیدن چه خوش است زان لب سخن بوسه شنیدن چه خوش است
2 بربوی وصال او دل و جان مرا دامن ز همه جهان کشیدن چه خوش است