آن نقد نبی که در ولایت از اسیری لاهیجی رباعی 25
1. آن نقد نبی که در ولایت شاهست
برچرخ هدایت آفتاب و ماه است
...
1. آن نقد نبی که در ولایت شاهست
برچرخ هدایت آفتاب و ماه است
...
1. تا مهر جمال تو هویدا شده است
از پرتو او دو کون پیدا شده است
...
1. عشق تو مرا ز عالم آزادی داد
تاباد، غم عشق تو برجانم باد
...
1. از پرتو روی تو جهان روشن شد
جانم ز نسیم زلف تو گلشن شد
...
1. آن دم که ظهور یار و اغیار نبود
ز اسما و صفات و فعل آثار نبود
...
1. روی تو نهان بپرده عالم شد
مجموعه حسنت از جهان آدم شد
...
1. ای دلبر شوخ بیوفائی تا چند
در هجر تو جان به بی نوائی تا چند
...
1. یارم ز همه جهان مرا روی نمود
دیدم که جهان جمله نمود او بود
...
1. لعل لب تو از می ناب اولیتر
دندان تو از در خوشاب اولیتر
...
1. ای حسن تو از روی بتان کرده ظهور
روی تو بپرده جهان شد مستور
...
1. ای دل بغم فراق می باش صبور
کاندر عقب فراق وصل است و سرور
...
1. دادم دل خود بعشق یاری که مپرس
کردم هوس وصل نگاری که مپرس
...