1 نگارا سرو قدا ماهرویا بهشتی پیکرا زنجیر مویا
2 ز بی رحمی مرا تا کی نمایی دریغ دوری و درد جدایی
3 به جان تو که این نامه بخوانی یکایک حالهای من بدانی
4 مداد و خون دل در هم سرشتم پس آنگه این جفا نامه نوشتم
1 دلی دارم به داغ دوست بریان گوا بر حال من دو چشم گریان
2 تنی دارم بسان موی باریک جهان بر چشم من چون موی تاریک
3 چو روزم پاک چون شب تیره گونست شبم از تیرگی بنگر که چونست
4 به گیتی چشمم آنگه روز بیند که آن رخسار جان افروز بیند
1 بگفت این و به راه اگتاد شبگیر کمان شد مرو دایه جسته زو تیر
2 جنان تیری که بودش راه پرتاب ز مرو شایگان تا مرز گوراب
3 چو اندر مرز گوراب آمد از راه به صحرا پیشش آمد بی وفا شاه
4 بسان شیر خشم آلود تازان به گوران و گوزنان و گرازان
1 نگارینا ز پیش من برفتی چه گفتی یا چه فرمایی نگفتی
2 دلم بردی و خود باره براندی مرا در شهر بیگانه بماندی
3 نکردی هیچ رحمت بر غریبان چو بیماران نمانده بی طبیبان
4 کنون دانم که خود یادم نیاری که هم بد مهر و هم بد زینهاری
1 اگر چرخ فلک باشد حریرم ستاره سر بسر باشد دبیرم
2 هوا باشد دوات سیاهی حروف نامه برگ و ریگ و ماهی
3 نویسند این دبیران تا به محشر امید و آرزوی من به دلبر
4 به جان تو که ننویسند نیمی مرا جز هجر ننمایند بیمی
1 چو پیگ و نامهء رامین در آمد طرافی از دل ویسه بر آمد
2 دلش داد اندر آن ساعت گوایی که رامین کرد با او بی وفایی
3 چو موبد نامهء رامین بدو داد درخش حسرت اندر جانش افتاد
4 ز سختی خونش اندر تن بجوشید ولیکن راز از مردم بپوشید
1 کجایی ای دو هفته ماه تابان چرا گشتی به خون من شتابان
2 ترا باشد به جای من همه کس مرا اندر دو گیتی خود توی بس
3 مرا گویند بیهوده چه نالی چرا چندین ز بد مهری سگالی
4 نبرّد عشق دیگر چرا یاری نگیری زو نکوتر
1 سمن ویس گریان بر لب بام لب بام از رخش گشته وشی فام
2 نشد سنگین دلش بر رام خشنود که نقش از سنگ خارا نستر زود
3 اگر چه دلش بر رامین همی سوخت زرشک رگته کین دل همی توخت
4 چو برزد آتش مهر از دلش تاب بیامد رشک و بر آتش فشاند آب
1 نویسنده چو از نامه بپرداخت به جای آورد هر چاری که بشناخت
2 چو مشکین کرد مشکین نوک خامه به نوک خامه مشکین کرد نامه
3 گرفت آن نامه را ویسه ز مشکین بمالیدش بدان دو زلف مشکین
4 به یک فرسنگ بوی نامهء ویس همی شد همچو بوی جامهء ویس
1 خوشا بادا که از مشرق در آید تو گویی کز گلستانی بر آید
2 ز خرخیز و سمندور و ز قیصور بیارد بوی مشک و عود و کافور
3 چه خوش باشد نسیم باد خاور به خاصه چون بود با بوی دلبر
4 نسیمی کز کنار دلبر آید ز بوی مشک و عنبر خوشتر آید