13 اثر از ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار فخرالدین اسعد گرگانی / ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی

ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی

1 سمن بر ویس گفتا همچنین باد ز ما بر تو هزاران آفرین باد

2 شبت خوش باد و روزت همچو شب خوش دلت گش باد و بختت همچو دل گش

3 من آن شایسته یارم کم تو دیدی که همچون من نه دیدی نه شنیدی

4 نه روشن ماه من بی نور گشتست نه مشکین زلف من کافور گشتست

1 شگفتا پر فریبا روزگارا که چون دارد زبون خویش مارا

2 بما بازی نماید این نبهره چنان چون مرد بازی کن به مهره

3 گهی دلشاد دارد گاه غمگین گهی با مهر دارد گاه با کین

4 مگر ما را جزین بهره نبایست و گر چونین نبودی خود نشایست

1 بشد دایه سبک چون مرغ پران نه از بادشد زیان و نه ز باران

2 دلی کز مهر باشد ناشکیبا نه از سرما بترسد نه ز گرما

3 به ره برف را گلبرگ پنداشت به رامین در رسید او را فروداشت

4 سمن بر ویس چون سروی گرازان تن چون برفش اندر برف تازان

1 جطابی داد رامین دلازار چنان چون حال ایشان را سزاوار

2 نگارا هر چه تو کردی بدیدم همیدون هر چه تو گفتی شنیدم

3 مبادا آنکه در خواری نداند ز نادانی در آن خواری بماند

4 نه آنم من که خواری را ندانم تن آسوده درین خواری بمانم

1 سمن بر ویس جوشان و خروشان دو چشمه خونش از دو چشم گریان

2 دریده ماه پیکر جامه بر بر فگنده لاله گون واشامه از سر

3 همی گفت ای مرا چون جان گرامی دلم را کام و کامم را تمامی

4 توی بخت مراهمتهای رادی توی جان مرا همتای شادی

1 جهان افروز رامین گفت ازین پس نپنداری که از من بر خورد کس

2 نورزم مهر تا خواری نبینم ز غم روشن جهان تاری نبینم

3 چه باید روز شادی گرم خودرن تن آزاد خود را بنده کردن

4 بسا روزا که من دیدم تن خویش ز بس خواری به کام دشمن خویش

1 سمن بر ویس دست رام در دست ز داغ عاشقی بیهوش و سرمست

2 ز بس سرما تنش چون بیدلرزان ز نرگس بر سمن یاقوت ریزان

3 همی گفت ای مرا چون دیده در خور شبم را ماهتابی روز را خور

4 ز روی دوستی شایسته یاری ز روی نام زیبا شهریاری

1 چو ویس دلبر از رامین جدا شد هوا همچون دمنده اژدها شد

2 چه برفش بود و چه زهر هلاهل که در ساعت همی بفسرد ازو دل

3 سیه ابری بر آمد صف بپیوست دم و دیدار بیننده فرو بست

4 همی زد برف إرا بر چشم و بر روی چنان کاسیمه گشتی پیل با اوی

1 چو یک مه ویس و رامین شاد بودند به باغ عشق چون شمشاد بودند

2 جهان خوش گشت و کم شد برف و سرما در آمد باز پیش آهنگ گرما

3 به ویسه گفت رامین زود ما را به شه بر گشت باید آشکارا

4 ز پیش آنگه راز ما بداند کجا زین بیش پوشیده نماند

1 چو لشکر گاه زد خرم بهاران به دشت و کوهسار و جویباران

2 جهان از خرمی چون بوستان شد زمین از نیکوی چون آسمان شد

3 جهان پیر بر نا شد دگر بار بنفشه زلف گشت و لاله رخسار

4 چو گنج خسروان شد روی کشور ز بس دیبا و زر و مشک و عنبر

آثار فخرالدین اسعد گرگانی

13 اثر از ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی