چو از فخرالدین اسعد گرگانی ویس و رامین 34
1. چو بیرون آمد از دروازه خرم
شد از تیمار هجرش نیمه ای کم
...
1. چو بیرون آمد از دروازه خرم
شد از تیمار هجرش نیمه ای کم
...
1. چو آگه گشت شاهنشاه موبد
که پیدا کرد رامین گوهر بد
...
1. پس آنگه پاسخی کردش بآیین
به پاین تلخ و از آغاز شیرین
...
1. چو در مرو گزین شد شاه شاهان
دلش خرم به روی ماه ماهان
...
1. چو از دیدار ویسه گشت نومید
به چشمش تیره شد تابنده خورشید
...
1. بدان گاهی که شاهنشاه موبد
برون رفت از نگارین کاخ و گنبد
...
1. چو شاه و ویس و رامین هر سه باهم
دگر باره شدند از مهر بی غم
...
1. جهان را گوهرو آیین چنین است
که با هم گوهران خود به کین است
...
1. دز اشکفت بر کوه کلان بود
نه کوهی بود بر جی زاسمان بود
...
1. چو آگه گشت ویس از رفت رام
به جشمش بام تیره گشت چون شام
...
1. چو رامین آمد از گرگان سوی مرو
تهی بد باغ شادی از گل و سرو
...