13 اثر از ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی
خانه / آثار فخرالدین اسعد گرگانی / ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی

ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی

1 چو در مرو گزین شد شاه شاهان عدیل شاه شاهان ماه ماهان

2 به مرو اندر هزار آذین ببستند پری رویان بر آذینها نشستند

3 مهانش گوهر و عنبر فشاندند کهانش فندق و شکر فشاندند

4 غبارش بر هوا خود عنبرین بود چو ریگ اندر زمینش گوهرین بود

1 چو دایه شد ز کار ویس آگاه که چون آواره برد او را شهنشاه

2 جهان تریک شد بردیدگانش تو گفتی دود شد در مغز جانش

3 بجز گریه نبودش هیچ کاری بجز موبد نبودش هیچ چاری

4 به گریه دشتها را کرد جیحون به موبد کوهها را کرد هامون

1 چو از خاور بر آمد اختران شاه شهی کش مه وزیرست آسمان گاه

2 دو کوس کین بغرید از دو درگاه به جنگ آمد دو لشکر پیش دو شاه

3 نه کوس جنگ بود آن دیو کین بود که پر کین گشت هرک آن بانگ بشنود

4 عدیل صور شد نای دمنده تبیره مرده را می کرد زنده

1 چو قدّ ویس بت پیکر چنان شد که همبالای سرو بوستان شد

2 شد آگنده بلورین بازوانش چو یازنده کمند گیسوانش

3 سر زلفش به گل بر سایه گسترد به ناز دل نیازی را بپرورد

4 پراگنده شده در شهر نامش ز دایه نامه ای شد نزد مامش

1 چو ویرو از شهنشاه آگاهی یافت ز تارام باز گشت و تیره بشتافت

2 چو او آمد شهنشه بود رفته به چاره ماهرویش را گرفته

3 هزاران گوهر زیبا سپرده به جای او یکی گوهر ببرده

4 بخورده با پسر زنهار شهرو نهاده آتش اندر جان ویرو

1 چو بد فرجام خواهد بد یکی کار هم از آغاز او آید پدیدار

2 چو خواهد بود سال بد به گیهان پدید آیدش خشکی در زمستان

3 درختی کاو نباشد راست بالا چو بر روید شود کژّیش پیدا

4 چو خواهد بود بر شاخ اندکی بار به نوروزان بود بر گلش دیدار

1 چو ویس دلبر این پیغام بشنید تو گفتی زو بسی دشنام بشنید

2 حریرین جامه را بر تن زدش چاک بلورین سیه را میک کوفد بی باک

3 چو او زد چاک بر تن پرنیانش پدید آمد ز گردن تا میانش

4 هوای فتنهء عشقی نهیبی بلای تن گدازی دلفریبی

1 چو داد آن آگاهی مر شاه را زرد رخان از خشم شد مر شاه را زرد

2 رخی کز سرخیش گفتی نبیدست بدان ساني که گفتی شنبلیدست

3 زبس خوی کز سر و رویش همی تاخت تنش گفتی ز تاب خشم بگداخت

4 زبس کینه همی لرزید چون بید چو در آب رونده عکس خورشید

1 چو مادر دید ویس دلستان را به گونه خوار کرده گلستان را

2 بدو گفت ای همه خوبی و فرهنگ جهان را از تو پیرایه ست و اورنگ

3 ترا خسرو پدر بانوت مادر ندانم در خورت شویی به کضور

4 چو در گیتی ترا همسر ندانم به ناهمسرت دادن چون توانم

1 شهنشه را خوش آمد پاسخ زرد همانگه نزد شهرو نامه ای کرد

2 به نامه در سخنها گفت شیرین به گوهر کرده وی را گوهر آگین

3 فراوان دانش و گفتار زیبا ز شیرینی سخنهای فریبا

4 که شهرو راه مینو را مفرموش سخنهایم به گوش دلت بنیوش

آثار فخرالدین اسعد گرگانی

13 اثر از ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی