خصمان ملک چو از امیر معزی نیشابوری رباعی 85
1. خصمان ملک چو جغد در ویرانند
دایم همه را همچو مگس میرانند
1. خصمان ملک چو جغد در ویرانند
دایم همه را همچو مگس میرانند
1. گر بر فلک از تاجوران راه کنند
وز قدرت و قدر دست بر ماه کنند
1. ای شاه تورا ماه نگین خواهد بود
زیرِ قدمت ملک زمین خواهد بود
1. تا چند دل تو چشمهٔ نور بود
زان چشمهٔ نور چشم بد دور بود
1. از عمر شبی به کام دل دوشم بود
کاواز سرود و رود درگوشم بود
1. حیرت همه در درنگ و سنگ تو بود
نصرت همه در شتاب و جنگ تو بود
1. هرکس که سزای افسر وگاه بود
خدمتگر این خدمت درگاه بود
1. هر بزم که کردی همه بهروزی بود
کار تو نشاط و مجلس افروزی بود
1. دجله ملکا زمان زمان بفزاید
تا با تو به جود اخویشا پهلو ساید
1. خرگه زند وکارکسی نگشاید
مطبخ زند و نان به کسی ننماید
1. سلطان جهان برکیارق باید
کز دولت او جهان همی آراید
1. از درگه تو ملوک را تاج آید
در همّت تو هزار معراج آید