1 گر نعمت دشمنت ز حد بیرون شد بنگر که به عاقبت ز محنت چون شد
2 از قارون گر به مال و گنج افزون شد در زیر زمین نهفته چون قارون شد
1 تا فتح تو تاریخ مسلمانی شد پیروزی تو اصل جهانبانی شد
2 تا خان ز سیاست تو زندانی شد از بیم تو چشم خانیان خانی شد
1 چون شاه سوی تخت سرافراز آمد پیرامن او بخت بهپرواز آمد
2 آن روز ز تخت شاهی آواز آمد کامروز مسیح از آسمان باز آمد
1 چون رخ بگشاد آن نگار دلبند جای صلوات باشد و جای سپند
2 احسنت زند ستاره از چرخ بلند آن مادر راکه چون تو زاید فرزند
1 گر ابر به جود خویشتن را چو تو خواند فراش تو بود او همیگرد نشاند
2 هر چند بسی گهر پراکند و فشاند آخر گهرش نماند و بیکار بماند
1 از هیبت تو به روم کفار نماند وز نصرت تو به روم زنار نماند
2 با عدل تو در زمانه تیمار نماند با جود تو در خزانه دینار نماند
1 در عشق تو ای صنم مرا رای نماند وان طبع لطیف حکمت آرای نماند
2 بر جای همی بود دلم بیغم تو تا جای غم تو گشت بر جای نماند
1 ای شاه بنای ملک محکم بهتو ماند باغ ظفر و فتوح خرم به تو ماند
2 شاهنشهی از نژاد آدم به تو ماند رفتند مخالفان و عالم به تو ماند
1 در عشق تو زیر و بم همآواز منند اندیشه و باد سرد دمساز من اند
2 خاموشی و صبر خازن راز من اند رنگ رخ و آب دیده غماز من اند
1 تیراندازان همه گرو در بستند بردند گمان که با ملک همدستند
2 آخر همه عاجز و خجل بنشستند وز شرم ملک تیر و کمان بشکستند