1 جانیکه زمهر توست نقصان نبرد دردی که زکین توست درمان نبرد
2 هرکسکه تورا به طوع فرمان نبرد گر عالم جان شود ز تو جان نبرد
1 گه سرو بلند حله بوشت خوانم گه ماه تمام باده نوشت خوانم
2 ارزان بخری و رایگان بفروشی ارزان خر و رایگان فروشت خوانم
1 حیرت همه در درنگ و سنگ تو بود نصرت همه در شتاب و جنگ تو بود
2 تا پرّ عقاب بر خدنگ تو بود دشمن چو کبوتری به چنگ تو بود
1 گرچه دل و سینه کان گوهر دارم رخساره زرنج هر دو چون زر دارم
2 کان بستهٔ زلف ماه دلبر دارم وین خستهٔ تیر شاه سنجر دارم
1 ای صدر جهان هرکه میکین تو خورد از رنج خمارگشت با ناله و درد
2 گر شیر سیه بود به هنگام نبرد شد عاقبت کار به حال سگ زرد
1 چون شاه سرای پرده بر هامون زد از دجله و نیل خیمه تا جیحون زد
2 چون بارهٔ تازی از میان بیرون زد کیمخت زمین ز گَرد بر گردون زد
1 دامی که در آن دام شکارم کردی در حلقهٔ او تو بیقرارم کردی
2 ای فتنهٔ روزگار در حسرت خویش انگشت نمای روزگارم کردی
1 هر شب ز غم تو دل ز جان برگیرم پندی که خرد دهد من آن نپذیرم
2 تا روز نهد خیال تو در پیشم صد چشمه و من ز تشنگی میمیرم
1 مستم ملکا و هر چه اکنونگویم موزون نشمارم ارچه موزون گویم
2 گوییکه تورا شعر سبک بایدگفت با رَطل گران شعر سبک چون گویم
1 ای گوی زَنَخ سخن ز کویت گویم وی موی میان ز عشق مویت مویم
2 گر آب شوم گذر به جویت جویم ور سر و شوم به پیش رویت رویم