پروین و ستارگان از امیر معزی نیشابوری رباعی 157
1. پروین و ستارگان گردون پیمای
اندر شب هجر تو نجنبند ز جای
1. پروین و ستارگان گردون پیمای
اندر شب هجر تو نجنبند ز جای
1. افروخته دولت شه عالم رای
ملکافزای است و عدل گستر همهجای
1. ای رایت و رای تو همایون چو همای
وای نامه و اناما تو رسیده همه جای
1. شاها در فتح بر تو بگشاد خدای
منشور ظفر به تو فرستاد خدای
1. دامی که در آن دام شکارم کردی
در حلقهٔ او تو بیقرارم کردی
1. ای عشق تو عمرم به کران آوردی
ای هجر تنم را به فغان آوردی
1. از بهر جمال چهرهٔ همچو پری
دستت به سوی آینه تا چند بری
1. در بر ملکا دل توانگر داری
دریای محیط استکه در بر داری
1. ای باخته عشق در جهان با دگری
نوشیده سبک می گران با دگری
1. هر سال بهکار ملک بیدار تری
چون گوی زنی شها و چوگان بازی
1. هر دم زادمیا خجسته دیدار تری
با خیل مخالفان نبرد آغازی
1. زاهد نکند توبه به زهد ای ساقی
هرچند عیان عمل نمود ای ساقی