1 هر چند که بر زمانه فرمان من است فرمان تو بر تن و دل و جان من است
2 سلطان منم و عشق تو سلطان من است من زان تو ام همه جهان زان من است
1 مخلوق فراوان است الله یکی است وانجا که حقیقت است درگاه یکی است
2 هستند ستارگان بسی، ماه یکی است بسیار ملک هست، ملکشاه یکی است
1 دولت که همه جهان بهسنجر دادست داند به یقین که خوب و درخور دادست
2 سنجر که وزارت به مظفر دادست شک نیست که حق به دست حقور دادست
1 نور ملک ای ملک به نام تو درست دور فلک ای ملک به دام تو درست
2 کان ظفر ای ملک به کام تو درست جان طرب ای ملک به جام تو درست
1 آتش تیغی و تا به محشر تف توست باران صفتی و هفتکشور صف توست
2 جم دولتی و قوام دین آصف توست دریاکفی و همه جهان درکف توست
1 ای شاه دل روشن تو جوشن توست عالم شده روشن از دل روشن توست
2 پریدن جبریل به پیرامن توست صید ملکالموت سر دشمن توست
1 ای یار چو روزگار یار من و توست بس کس که حسود روزگار من و توست
2 این باده که اندوهگسار من و توست برگیر و بیا که کار کار من و توست
1 دولت که تو را داد به من زایل نیست وین دلکه مرا داد به تو غافل نیست
2 از دولت و دل هر چه رود باطل نیست بیدولت و دل مراد کس حاصل نیست
1 تا دین باشد به جز یکی یزدان نیست تا ملک بود به جز یکی سلطان نیست
2 بر هر دو برون از آن و زین فرمان نیست آن بی این نیست هرگز این بی آن نیست
1 بیدادی و فتنه در جهان آیین نیست شادند جهانیان و کس غمگین نیست
2 گل هست به باغ ملک اگر نسرین نیست رکنالدین هست اگر معزالدین نیست