ای جام تو آب و از امیر معزی نیشابوری رباعی 13
1. ای جام تو آب و آتش ناب شراب
ای خون عدو ز آتش شمشیر تو آب
1. ای جام تو آب و آتش ناب شراب
ای خون عدو ز آتش شمشیر تو آب
1. تا شاه نشاط دجله کردست امشب
اندر دل بندگان فزودست طرب
1. کوه از صف ترکان ملک گردد پست
ز ایشان به هنر یکی و از خصمان شصت
1. ای شاه زمین بر آسمان داری تخت
سست است عدو تا تو کمان داری سخت
1. ای داده به تو خدای جاه پدرت
خرم به تو میران و سپاه پدرت
1. بر خاک سر کوی تو ای عشق پرست
تنها نه منم فتاده شوریده و مست
1. تا شاه گشاده دست بر تخت نشست
دست همه بیدادگران سخت ببست
1. این ابر که دُرّ شاهوار آوردست
بر شادی جشن شهریار آورده ست
1. گر خصم نخواست از حسد کار توراست
ایزد ملکا هر آنچه او خواست نخواست
1. گر نور مه و روشنی شمع توراست
پس سوزش وکاهش من از بهر چراست
1. شاها همه آشوب ز بدخواه تو خاست
دادار جز آن خواست که بدخواه تو خواست
1. شاها اثر صبوح کاری عجب است
نازد به صبوح هرکه شادی طلب است