1 گر خصم نخواست از حسد کار توراست ایزد ملکا هر آنچه او خواست نخواست
2 امروز که راست این سعادت که تو راست اقبال فزون گشته و خصمان کم و کاست
1 گر نور مه و روشنی شمع توراست پس سوزش وکاهش من از بهر چراست
2 گر شمع تویی مرا چرا باید سوخت ور ماه تویی مرا چرا باید کاست
1 شاها همه آشوب ز بدخواه تو خاست دادار جز آن خواست که بدخواه تو خواست
2 پیغمبری ملوک بیوحی تو راست کارت همه معجزات را ماند راست
1 شاها اثر صبوح کاری عجب است نازد به صبوح هرکه شادی طلب است
2 باده به همه وقت طرب را سبب است لیکن به صبوح کیمیای طرب است
1 ای شاه به دولت از جهان بهر توراست بر جان و تن مخالفان قهر توراست
2 سلطانی عصر و شاهی دهر توراست با این همه فتح ماوراءالنهر تو راست
1 ای شاه زمانه بخت پیروز تو راست اندیشه و رای عالمافروز تو راست
2 شمشیر ظفرساز عدوسوز تو را ست ز انطاکیه تا کاشغر امروز تو را ست
1 رخشنده چو مهرست ضمیری که تو راست عالی چو سپهرست سریری که تو راست
2 فرمانده خلق است مشیری که تو راست مخدوم جهان است وزیری که توراست
1 با لشکر عشق تو مباهات خوش است با حلقهٔ زلف تو مناجات خوش است
2 شطرنجکه در عشق تو بازیم همی ما برد نخواهیم که شَهمات خوش است
1 علم تو زعلم خضر و آصف بیش است حلم تو زحلم مَعن وَاحنَف بیش است
2 از صاعقه شمشیر تو را تف بیش است وز مورچه ترکان تو را صف بیش است
1 آن ابر که خاطرش به خاطر برق است وان بحر که خلق در نوالش غرق است
2 وان شمس که تاج دولتش بر فرق است طبع و دل و همت رئیس الشرق است