گل شکفت و کوه و صحرا سبز از اهلی شیرازی ترجیع 25
1. گل شکفت و کوه و صحرا سبز و خرم گشت هم
از چمن بیحد سه برگه خاسته وز دشت هم
...
1. گل شکفت و کوه و صحرا سبز و خرم گشت هم
از چمن بیحد سه برگه خاسته وز دشت هم
...
1. تیغ جور مدعی زخمی مرا بر دل رساند
آن جراحت خوب شد اما نشان او بماند
...
1. تن که بیمار تو شد بر سرکه باشد یاورش
چهره زردست و چشم بسته از خون ترش
...
1. کاش خجسته دل دهد جرعه لعل خویش وی
تا بشکافد از دلم آبلها بصاف می
...
1. تیر مژگان تو بی زهرست زهر آلود نیست
گرچه گفتم روستایی وار دریاب ایعزیز
...
1. جهانی دل کباب از غم که آن گل ز آه مستانش
شرار اخگر دل میجهد بر طرف دامانش
...
1. نقل سر شراب ندارد دل کباب
جز ذکر آن دهان که خوش آید بکام ما
...
1. براه دل ایجان من نگروی
کز آسیب آهش تو فانی شوی
...
1. گرخم زلفش درآرد سر بدل همدم شود
بر هوا تاج سر اندازد دل و خرم شود
...
1. رود چون قطره های ژاله اشک از چشم نمدیده
یکایک باز میآید نمیگردد تهی دیده
...
1. گوشه برقع بر آن خورشید رخ داغ دلست
وز قبا داغی دگر دارد که وصلش حاصلست
...
1. ترک خورشیدی که شاه ملک نیکویی بود
نامراد از ترک و تاجیکان بهندویی بود
...