1 برداشت ساقی ما شرم از میان و منهم گل پیرهن قبا را بگشود و پیرهن هم
1 اگر نه در پی نردند آن دو نرگس مست گرفته اند چرا طاس کعبتین بدست
1 دل گر چه مفلس است بسی گوهر مراد از چشم ما شمرد بدست تو حوراد
1 نشد از آه و ناله احباب عالمی بیرخ مهم در خواب
1 گل شکفت و کوه و صحرا سبز و خرم گشت هم از چمن بیحد سه برگه خاسته وز دشت هم
1 تیغ جور مدعی زخمی مرا بر دل رساند آن جراحت خوب شد اما نشان او بماند
1 تن که بیمار تو شد بر سرکه باشد یاورش چهره زردست و چشم بسته از خون ترش
1 کاش خجسته دل دهد جرعه لعل خویش وی تا بشکافد از دلم آبلها بصاف می
1 تیر مژگان تو بی زهرست زهر آلود نیست گرچه گفتم روستایی وار دریاب ایعزیز
1 جهانی دل کباب از غم که آن گل ز آه مستانش شرار اخگر دل میجهد بر طرف دامانش