1 قطره با سیل دو بینی بمحل صمدیت گر دو بینی دو نبینی بمقام احدیثت
1 جهان تنها گرفت از خلق خوش یار کجا با لشگران گیرد دگر بار
1 کرام کریم و مرید مراد به تشریف هم در جهانند شاد
1 گفته دیوانه باشد خنده و در دل چرا درد و خنده هر دو آخر ظاهرست اینک مرا
1 برنگین خاتم جانست نام آن صنم ور دهد دستم بکارم در سواد دیده هم
1 هر که از اهل یقین از جام حیدر گشت مست مشرک آب کوثر از دست علی طرفی نسبت
1 گر نسیم از طره سنبل بیفشاند غبار نافه های مشک ریزد در سر زلف نگار
1 آن دهانم برده است از یاد و باز آرد به یاد باز گردد عمر رفته گرچه بیاو شد به باد
1 ز درد درد تو بسیار خون دل خوردم خمیر عیش ولی شد سرشته زان دردم
1 ای کرده نهان در لب در بار گهر تا چند بپوشی ز خریدار گهر
2 درج گهرست آن دهن و گاه سخن درجت بگشا و در میان آر گهر