1 چو کوی محتسب ترکان نشین شد در میخانه در کویش گشادند
2 در میخانه ها هرچند بربست در بسته بروی او گشادند
1 کسی که بود سحر با فرشته در محراب شبش بمیکده دیدم سگش دهان لیسید
2 ببوی مستی عشق آنکه می خورد هیچ است بیاد ماست که؟ مهتاب در جهان لیسید
1 ای نجم سعادت اثرای کوکب مسعود بر اهلی مسکین فکن از لطف نگاهی
2 خواهند جو و کاه خران از من درویش با آنکه به دستم نبود برگ گیاهی
3 از چنگ خران باز خرم زانکه درین شهر شاعر به جوی کس نخرد بلگه بکاهی
1 نفس مدعی که کون خر است همه شورست و هیچ سوزش نیست
2 روحبخشی مسیح داند و بس کون خر غیر عر و گوزش نیست
1 طمع تراست که مقبول کاینات شوی مکن دو کار اگر شاه اگر گدا باشی
2 به هیچ جا مرو ایدوست بی طلب هرگز ز هیچکس مطلب هیچ هر کجا باشی
1 حال درویش خسته باز مپرس غم دیرینه بازگو چکند
2 چو فلک آتشش بخرمن زد فکر کشت و غم درو چکند
3 هر که در عالمش جوی نبود همه عالم به نیم جو چکند
1 درویش که از تلخی کام است جگر ریش خرما چو بکامش برسد حب نبات است
2 لب تشنه چو در ورطه مرگ از عطش افتاد آبی که ز مرگش برهاند آب حیات است
1 دولت و محنت عالم گذران است همه گر بدولت برسی محنت درویش مجوی
2 کامیاب از دو جهان گر کندت بخت بلند کام دلها طلب و کام دم خویش مجوی
1 نگذشته است گرد گناهی بهیچ باب بر ذیل آل احمد و بر عترت علی
2 این رحمتیست شامل عالم که خواجه گفت الصالحون لله و الطالحون لی
1 گرچه بر ارباب دانش خرمن عالم جوی است لیک از جور فلک صاحب هنر غم میخورد
2 مزرع دنیا بآدم سیرتان یکجو نداد هر که حیوان مشرب آمد ملک عالم میخورد