چو آتشپاره از در درآمد از اهلی شیرازی غزل 677
1. چو آتشپاره از در درآمد خانه گلشن شد
چه آتشپاره کز رویش چراغ دیده روشن شد
1. چو آتشپاره از در درآمد خانه گلشن شد
چه آتشپاره کز رویش چراغ دیده روشن شد
1. اگرچه مستی می صد عذاب میآرد
خوشم که سوی توام بیحجاب میآرد
1. آن سبز چو رنگش ز می ناب برآید
از سبزه تر لاله سیراب برآید
1. دفع غم دور از تو میل بادهام چون میشود
در دهان چون زهر تلخ و در جگر خون میشود
1. میرود از برم دگر، تا ببر که میرود؟
تازه تر چه نخل گل در نظر که میرود؟
1. نسیم گل دگران را دماغ تازه کند
مرا چو مرغ چمن درد و داغ تازه کند
1. گل به یاد عارضت دل را گشادی میدهد
نیست چون روی تو اما از تو یادی میدهد
1. دنیا همه هیچ است و وفا هیچ ندارد
بر هیچ منه دل که بقا هیچ ندارد
1. زبسکه روزم از آن مه ملال می خیزد
شبم بکشتن خود صد خیال می خیزد
1. گر آه کشم آن سگ کویم بسر آید
کز آه من سوخته بوی جگر آید