آثار اهلی شیرازی

صفحه 7 از 182
182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 این حسن و ملاحت نگر آن کان نمک را کاتش زده در رشته جان شمع فلک را

2 دامان ملک گرچه نیالود درین خاک بر خاک نشینان تو رشک است ملک را

3 از حسرت ماه تو که بر اوج سماک است صد قطره خون در جگر افتاده سمک را

4 زان کان نمک ای دل مجروح چه نالی خاموش که ضایع نکنی حق نمک را

1 دل اگر زغم خروشد چه غم از خروش اورا که فغان دردمندان نرسد بگوش اورا

2 دل من زنوش آن لب نرسد بکام هرگز مگر از کسی که داد این لب همچو نوش اورا

3 اگر ای عزیز یوسف به منش نمی فروشی به زکات حسن باری ز نظر مپوش او را

4 دل من چو دجله خون نکند چگونه طوفان که هوای دوست آرد همه دم به جوش اورا

1 پیش تو دیده گر نبود غرق خون مرا خون می چکد زدیده و دل در درون مرا

2 من خود نشان تیر ملامت نگشته ام عشقت نشانه ساخت به داغ جنون مرا

3 رخسار لاله رنگ تو در دیده بایدم بی تو چه سود چهره بخون لاله گون مرا

4 این سرخ رویی ام بس اگر می کند فلک موی سفید در قدمت غرق خون مرا

1 اگرچه از رخ خود چشم بسته یی ما را نهان ز چشمی و در دل نشسته یی ما را

2 ز جعد زلف تو هر موی ماست زنجیری چرا درین همه زنجیر بسته یی ما را

3 تو را که طاقت آهی ز خوی نازک نیست چرا به سنگ ستم دل شکسته یی ما را

4 زما به خشم مرو ای طبیب خسته دلان بیا که مرهم دلهای خسته یی ما را

1 اگر تو وصل نبخشی چه چاره سوخته را به آفتاب چه نسبت ستاره سوخته را

2 بیا و لاله صفت چاک ساز سینه من برون فکن جگر پاره پاره سوخته را

3 ز دوزخش چه غم آن دل که سوخت داغ تواش کسی نسوخت در آتش دوباره سوخته را

4 نظاره تو جگر شوزدم مرو از چشم دگر مسوز به حسرت نظاره سوخته را

1 چون شمع اگرچه آنمه مهرش گداخت ما را برق چراغ حسنش جان تازه ساخت ما را

2 ما را ز در سگ او گر راند ازو نرنجیم ما قلب نارواییم او هم شناخت ما را

3 در کوی عشقبازی داویست هر دو عالم چشم فضول ننشست تا در نباخت ما را

4 از شوق نعل اسبش سر خاک راه کردیم وان مه ز ناز توسن بر سر نتاخت ما را

1 پیش از آن کین گرد هستی سر زند از خاک ما با رخ خوبت نظر می‌باخت چشم پاک ما

2 دیگران از داغت ای گل همچو سرو آزاده‌اند برق رخسارت نسوزد جز خس و خاشاک ما

3 آتش سوزنده‌ای ای شمع و ما پروانه‌ایم گرد آتش کس نگردد جز دل بی‌باک ما

4 غیر شمع از اهل مجلس کس دلش بر ما نسوخت در دل خوبان نگیرد آه آتشناک ما

1 در گریبان ریز ساغر زاهد سالوس را تا بسوزد ز آتش می خرقه ناموس را

2 خسته دل را دمی جانبخش می باید طبیب عیسیی جو کین کرامت نیست جالینوس را

3 چون گدایانم بهل کز دور می بوسم زمین زانکه من لایق نبودم دولت پابوس را

4 گرنه در دل آتشین رویی بود از دل چه سود شمع اگر نبود چه خاصیت بود فانوس را

آثار اهلی شیرازی

182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی