آثار اهلی شیرازی

صفحه 6 از 182
182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 پنجه خطاست با بتان خسته دل خراب را خاصه بتی که بشکند پنجه آفتاب را

2 ای به دو لعل آتشین آب حیات تشنگان بی تو قرار کی بود تشنه دل کباب را

3 روز قیامت ای پری، هوش بری زآدمی گر زبهشت روی خود برفکنی نقاب را

4 نیست زعشقت ای صنم خواب و خوری چو صورتم عشق بتان حرام شد عاشق خورد و خواب را

1 چون رنجه شود خوی تو از همسری ما محرومی ما به بود از محرمی ما

2 ما کم چو هلالیم و تو چون ماه تمامی باشد که کمال تو به بیند کمی ما

3 ترسم که تو ای آهوی وحشی بگریزی از ناکسی مردم و نامردمی ما

4 پژمردگیت هیچ مباد ای چمن حسن کز سبزه خط تو بود خرمی ما

1 ای خضر که همدم شده یی آب بقا را زنهار بیاد آر لب تشنه ما را

2 زهرست غمت گر نبود وعده بوسی بی چاشنی خون خورم این زهر بلا را

3 گل از تو چنان شد که به صد دیده چو شبنم بر خواری گل گریه بود مرغ هوا را

4 تا کس نبرد بو زکباب دل مستان در صحبت ما ره نبود باد صبا را

1 کوی تو که من از همه کس واپسم آنجا معراج مراد است کجا می رسم آنجا

2 هر کس سخن همنفسی پیش تو گوید ازمن که کند یاد که من بی کسم آنجا

3 در گلشن کوی تو من خار چه ارزم آتش به من انداز که خار و خسم آنجا

4 آه از ستم بخت که در کوی محبت بیش از همه ام وز همه کس واپسم آنجا

1 به خلوت بهل شیخ دل مرده را که دوزخ بهشت است افسرده را

2 دل زاهد از می کجا بشکفد شکفتن محال است پژمره را

3 اگر درد جامی دهد لعل تو زتریاک به زهر غم خورده را

4 ز خاکم چو بر داشتی مفکنم میفکن نهال بر آورده را

1 پس از اجل به که روشن شود نکویی ما گر استخوان ننماید سفید رویی ما

2 کنون که سنگ ملامت رسید دانستم که خالی از سببی بی سبویی ما

3 اگر شدیم چو مجنون فتیله موی زعشق چراغ شوق فروزد فتیله مویی ما

4 تو خو و بوی که ای آهوی ختن داری که رام ما نشوی با فرشته خویی ما

1 ای بی‌تو از خون بسته گل مژگان من بر خارها خار است دور از روی تو در چشم من گلزارها

2 هرچند کز آب بقا باشد خضر دور از فنا بیند شهیدان تو را میرد ز حسرت بارها

3 خوش پای داری آنچنان کز دیدن آن ناتوان سازند چون صورت بتان جا بر سر دیوارها

4 تا حال جان از شیونم دانی یکایک ای صنم قانون صفت دارد تنم از رشته جان تارها

1 هوای دیدنت ای ترک تند خوست مرا نگاه کن که هلاک خود آرزوست مرا

2 من شکسته چنان تلخ کامیی دارم که آب بی لب تو زهر در گلوست مرا

3 تنم به خواب عدم رفت و همچنان بینم که با خیال لبت دل به گفتگوست مرا

4 از آن شبی که چو گل در کنار من بودی هنوز خرقه صد پاره مشگبوست مرا

1 زلف چو مار او کشد در دهن بلا مرا چون نروم که مو کشان می کشد اژدها مرا

2 همچو مگس در انگبین کوشش هرزه میکنم دست ز خویش مگسلم تا تو کنی رها مرا

3 زخم دل از تو تابکی؟ صبر نماند و طاقتم وه چه کنم مگر دهد صبر و دلی خدا مرا

4 با همه آفتاب من از سر مهر طالع است هیچ وفا نمی کند طالع بی وفا مرا

1 کس نبودش خبر از زشتی و زیبایی ما آتش دل علم افروخت به رسوایی ما

2 ما ز صد نکته حسن تو یکی می بینیم بیش ازین نیست در آیینه بینایی ما

3 یوسفا، با همه حشمت نظری کن که هنوز سر سودای تو دارد دل سودایی ما

4 آن چنان زد ره ما لعل تو ای آب حیات که بشست از دل ما نقش شکیبایی ما

آثار اهلی شیرازی

182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی