نالهٔ من جان غمپرورد از اهلی شیرازی غزل 406
1. نالهٔ من جان غمپرورد میداند که چیست
زخم دل سخت است صاحب درد میداند که چیست
1. نالهٔ من جان غمپرورد میداند که چیست
زخم دل سخت است صاحب درد میداند که چیست
1. نیست کس، خورشید من، کو درد پرورد تو نیست
در زمین و آسمان یکذره بی درد تو نیست
1. ساقی که یار ما بود اغیار را چه بحث؟
جایی که گل حریف شود خار را چه بحث؟
1. سوختیم از غم و این آتش پنهان همه هیچ
همه داغیم ز خوبان و بر ایشان همه هیچ
1. نصیب ما نشد از وصل یار جز غم هیچ
بوعده یی ز دهانش خوشیم آنهم هیچ
1. معلم را بگو فریاد از آن شوخ
ز شوخی کشت شهری داد از آن شوخ
1. دوش از دیرم ملک در حلقه او را برد
ناگه آن بت پیش چشمم آمد آنها باد برد
1. مسکینی ما را نتوان شرح و بیان کرد
مسکین تر از آنیم که تقریر توان کرد