رشکم از کس نبود گرد و جهان از اهلی شیرازی غزل 378
1. رشکم از کس نبود گرد و جهان حاصل اوست
میرم از غیرت آنکس که غمت در دل اوست
1. رشکم از کس نبود گرد و جهان حاصل اوست
میرم از غیرت آنکس که غمت در دل اوست
1. عیش ما یک عشوه از چشم سیاه او بس است
عاشقان را از دو عالم یک نگاه او بس است
1. سجده بت گر کنم در نظرم روی تست
قبله جانم تویی روی دلم سوی تست
1. مجاورم چو سگان بهر پارس در کویت
فرشته را نگذارم که بگذرد سویت
1. چو خط به کشتنم آورد لعل خندانت
بکش وگرنه کند بخت من پشیمانت
1. تو باغ حسنی و صد عندلیب زار تراست
منم که جز تو ندارم چومن هزار تراست
1. در خیال وصل جفا پیشه من است
فکر محال بین که در اندیشه من است
1. گر نمیخواهی مرا، صید دل غمدیده چیست
ور نمیدزدی دلم این دیده دزدیده چیست؟
1. کس بخود دلبسته آنزلف چون زنجیر نیست
پای بند کس بجز سر رشته تقدیر نیست