1 عتاب و ناز تو با من ز غایت خوبی است که قهر و خشم بتان شیوه های محبوبیست
2 من از کمال طلب همچو خضر می یابم که آنچه می طلبم در کمال مطلوبیست
3 کنون که یار زما میرمید میدانیم که زشت نامی ما در نهایت خوبیست
4 تو سایه کم مکن از سر مرا که سایه سرو چه کار آید اگر نیز سایه طوبیست
1 کسی که حق حریفان مهربان نشناخت سزاست گر جگرش جور ناکسان خون ساخت
2 دریغ نیست مرا جان اگر چه دیر نماند دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت
3 رمید مرغ دل ما از آن چمن آن روز که سنگ تفرقه ایام در جهان انداخت
4 چه آتشی است که در جان من فراق افکند که همچو شمع مرا مغز استخوان بگداخت
1 گر به کوثر نظر ز نیکو عملی است چشم ما بر کرم ساقی و بخش ازلی است
2 رند دردی کش ما را تو چه دانی چه کس است بجز از پیر خرابات که داند که ولی است
3 ای طبیب دل و جان سوی خود از ناز مرا کی محل میکنی و درد من از کم محلی است
4 پاک دل نیست کسی کز می صافی گذرد احتراز از محک تجربه عین دغلی است
1 هرگز بوفا چشم خوشت جانب من نیست میلت بمن سوخته یک چشم زدن نیست
2 در معرکه عشق تو هرکس که شهید است مردست و بر او حاجت چادر ز کفن نیست
3 در خون جگر گردم و گلگشت من اینست مرغ دل ما را هوس گشت چمن نیست
4 ایخواجه ترا گفت و شنید از پی دنیاست من بنده عشقم بتوام هیچ سخن نیست
1 هوا خوش است و مرا بی رخ تو دل خوش نیست هوای خوش چکند هرکه خاطرش خوش نیست
2 گل جمال تو شد تا چراغ بزم افروز چو لاله نیست دلی کز غمت در آتش نیست
3 اگر پری طلبم چون تو آدمی نبود در آدمی نگرم چون تو کس پریوش نیست
4 بپوش بهر خدا زلف همچو ز نارت که نیست هیچ مسلمان کزو مشوش نیست
1 لعل جانبخشش که آرام دل شیدا ازوست راحت جان است ما را بلکه جان ما ازوست
2 از گلستان جهان هرگز مبادا کم چو سرو آن گل جنت که حسن گلشن دنیا ازوست
3 من ز رنگ آمیزی مشاطه او سوختم کاین دورنگی بامنش آن نوگل زیبا ازوست
4 چشم مست او که بینی گوشه گیر از هر طرف در جهان هرجا که گردد فتنه یی پیدا ازوست
1 سرو بر خاک ره از رشک قد یار نشست جلوه قامت او دید ز رفتار نشست
2 خاک در دیده آن رهرو بی صبر و ثبات کز ره کعبه بآزردگی خار نشست
3 تا چو صورت تهی از جان نشود قالب ما بفراغت نتوان پشت بدیوار نشست
4 حسن یوسف همه را پرده ناموس درید بس زلیخا صفتی بر سر بازار نشست
1 گر تن شکسته دوا جز هلاک نیست دل با تو گر درست بود هیچ باک نیست
2 هرکس که از غم تو غباریش بر دل است گویا هنوز آینه اش با تو پاک نیست
3 آزار ما رقیب بشمشیر میکند شمشیر ما بجز نفسی دردناک نیست
4 یوسف هم از ملامت عشق است جامه چاک پیراهنی کجاست که از عشق چاک نیست