زاهد بره کعبه رود کاین از اهلی شیرازی غزل 307
1. زاهد بره کعبه رود کاین ره دین است
خوش میرود اما ره مقصود نه این است
1. زاهد بره کعبه رود کاین ره دین است
خوش میرود اما ره مقصود نه این است
1. ای که میپرسی که با دل همسخن در خانه کیست
طوطی حیران چه میداند که در آیینه کیست
1. عندلیب از حسن گل افروختن داند که چیست
هرکه با شمعی در افتد سوختن داند که چیست
1. خوشا کسی که به کوی تو بخت همدم اوست
سفال درد سگان تو ساغر جم اوست
1. با یکدم وصلت غم عالم نتوان گفت
صد ساله سخن باتو بیکدم نتوان گفت
1. عتاب و ناز تو با من ز غایت خوبی است
که قهر و خشم بتان شیوه های محبوبیست
1. کسی که حق حریفان مهربان نشناخت
سزاست گر جگرش جور ناکسان خون ساخت
1. گر به کوثر نظر ز نیکو عملی است
چشم ما بر کرم ساقی و بخش ازلی است
1. هرگز بوفا چشم خوشت جانب من نیست
میلت بمن سوخته یک چشم زدن نیست