تو پیش چشم منی چشم من پر از اهلی شیرازی غزل 260
1. تو پیش چشم منی چشم من پر آب از چیست
چو دل بوصل تو آسود اضطراب از چیست
1. تو پیش چشم منی چشم من پر آب از چیست
چو دل بوصل تو آسود اضطراب از چیست
1. چو منع غیر مجالم در آشنایی نیست
ز آشنایی او چاره جز جدایی نیست
1. رفتی و نقش روی تو از چشم تر نرفت
خال توام چو مردم چشم از نظر نرفت
1. چنین حسن و ملاحت با ملک نیست
ملک را حسن اگر هست این نمک نیست
1. شبی که بی تو برین پیر خسته حال گذشت
شبی گذشت که گویی هزار سال گذشت
1. روی تو مصحفی است که در آن خوبی است
خال تو آیتی است که در شان خوبی است
1. بس شکل خوب چرخ کشید و خراب ساخت
تا صورتی بشکل تو ای آفتاب ساخت
1. بود از ازلم درد تو وین درد همان است
عشقت ز ازل هرکه رقم کرد همان است
1. عید قربان شد و سر در ره جولان تو رفت
من سری داشتم آن نیز بقربان تو رفت