1 بلبل زسوز زار من آهنگ برگرفت گل هم زخون دیده من رنگ برگرفت
2 خوش آنکه یار زهره جبین گشت ساقیم آخر نهاد جام می و چنگ برگرفت
3 من ناتوانم از ره من کعبه مراد رنج ره و مشقت فرسنگ برگرفت
4 آشفته ساخت چو سگ دیوانه ام رقیب کز هر طرف که دید مرا سنگ برگرفت
1 مارا تنی چو صورت دیوار مانده است چشم و زبان و دست و دل از کار مانده است
2 خواهم که بشکنم قفس تن که دور ازو بیهوده مرغ روح گرفتار مانده است
3 از دیده یار رفت وزخون خشک شد مژه زان گل که بود در نظرم خار مانده است
4 از زخم تیر غمزه او زنده نیست کس وان هم که زنده است دل افکار مانده است
1 چراغ عشق من افروخت شمع خلوت دوست فروغ معنی من زنور طلعت اوست
2 مرا که گفت و شنید فرشته پروا نیست چه جای دردسر ناصحان بیهده گوست
3 بلاست دل بتو دادن قیاس عقل اینست ولی جمال تو بیش ز قیاس ما دلجوست
4 بیاو گشت چمن کن که دل برد از دست چو نوخطان سبزی که باز بر لب جوست
1 گر بسوزد تن زارم بر من خار و خسی است غم دل می خورم اما که دلم آن کسی است
2 بسکه شبها من دیوانه بخود در سخنم هست همسایه گمانش که مرا همنفسی است
3 ای اجل جان مرا بخش بدان زلف سیاه رانکه هر رشته جان بسته دام هوسی است
4 باغبان، مرغ دل من ننشیند بچمن بگشا در که چمن بر دل تنگم قفسی است
1 گوهر دل گم شد و وقت فراغ از دست رفت پیش پای خود ندیدیم و چراغ از دست رفت
2 سوختم از درد و داغش بیش از این طاقت نماند من بدرد از پا فتادم دل بداغ از دست رفت
3 میرود دوران گل چون باد ساقی فکر چیست تا تو در اندیشه یی گلگشت باغ از دست رفت
4 گر سبو در میکشم عیبم مکن ای همنفس مستم و اندازه جام و ایاغ از دست رفت
1 دی از نظر چو سرو و خرامان من گذشت من دانم از غمش که چه بر جان من گذشت
2 سوزم چو شمع و بر همه این سوز روشن است زین اشگ آتشین که بدامان من گذشت
3 صد دل کباب همچو من از گریه مست شد هرجا حکایت دل بریان من گذشت
4 کاری نکرد ناله من هم تو رحم کن فریاد رس که کار ز افغان من گذشت
1 مجال حلقه صحبت کرابخانه تست؟ که کعبه حلقه چشمش بر آستانه تست
2 میانه تن و جان باوجود مهر ازل کجاست آنچه میان من و میانه تست
3 بهانه جویی و کامم نمیدهی دانم غرض ز خواهش من عشوه و بهانه تست
4 مرا به خازن جنت چکار و نسیه خلد که آنچه نقد مرا دست در خزانه تست
1 ما عاشقیم و روی بتان قبله گاه ماست بر جرم عاشقی همه عالم گواه ماست
2 از شوخی نظر دل ما خون بریخت هر بد که کرد دیده ما پیش راه ماست
3 ما برق آه خود بفلک بر کشیده ایم جرم ستاره سوختگی هم گناه ماست
4 گر در ره وفا نکنیم استخوان سفید پس وای بر خجالت روی سیاه ماست