آثار اهلی شیرازی

صفحه 19 از 182
182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 ز بس کز سست پیوندی گهش صلحست و گه جنگ است مرا از قطع وصل او گره‌ها در دل تنگ است

2 نمی گویند یاران شکر وصلش وه چه میدانند من محروم میدانم که ایشان را چه در جنگ است

3 چو لعل از حسرت آن لب دلم شد غرق خون آخر کسی تا کی خورد حسرت دل آدم نه از سنگ است

4 حریفان جمله محرم در حریم کعبه وصلش من وامانده محرومم که پای آرزو لنگ است

1 سوخت صدجان سرو من تا حسن او بالا گرفت برق حسن او نگویی بر من تنها گرفت

2 توسن عشق است تندودست تدبیرست سست عقل نتواند عنان بر عاشق شیدا گرفت

3 تازه شد بر ما جنون از خط نوخیزت ولی عاشق دیوانه را از نورگ سودا گرفت

4 شد دل دیوانه در چاه زنخدانت اسیر یوسف اندر چه فتاد و کار او بالا گرفت

1 ببین که کار من از غم چه سخت افتادست که دل ز دیده برون لخت لخت افتادست

2 ز آفتاب تو هر ذره شمع وصل افروخت چراغ خلوت ما تیره بخت افتادست

3 چنین که پنبه خونین زداغ ما افتد عجب که برگ خزان از درخت افتادست

4 به عشق چاره جان ساز کاندرین طوفان نه عاقل است که در فکر رخت افتادست

1 گر زخم عشق بر دل مردم جراحت است مارا ز زخم تیر بتان چشم راحت است

2 گل راست حسن و بسته دهان مرا نمک حسن نکو بسی است سخن در ملاحت است

3 زنگ از دلم ببرد جمالش که از صفا چون حسن صادقان همه حسن و صباحت است

4 ما درد پروریم و نیاز آر آرزو مره م نمی خرد دل ما تا جراحت است

1 آنی که فتنها همه از یک نگاه تست عالم خراب کرده چشم سیاه تست

2 روشن ترست شام من از صبح دیگران وین روشناییم ز رخ همچو ماه تست

3 منت پذیر دامن پاک توام که دل هرچند پاک دیده بود در پناه تست

4 پیش تو لعل اشک من و سنگ ره یکی است گوهر زسنگ اگر نشناسی گناه تست

1 دوستان خواب اجل بی وصل یارم آرزوست بیقرارم دور ازو یکدم قرارم آرزوست

2 کار او جور است بامن جان بنومیدی کنم ورنه چون شد مهربان بوس و کنارم آرزوست

3 زندگی می بایدم چندانکه میرم پیش او ورنه دیگر بهر چه کارم آرزوست

4 اختیار از دست از آن دادم بمستی ای حریف کامشب از می گریه بی اختیارم آرزوست

1 تا چند باشد این غم پنهان که با من است تا کی بلای تن کشد این جان که با من است

2 آسوده اند جان و دل من که با تواند در زاری است دیده گریان که با من است

3 ظاهر نمی کنم غم خود کز علاج خلق کی به شود جراحت پنهان که با من است

4 گر آرزوی گنج وصالت کنم مرنج کین آرزو کند دل ویران که با من است

آثار اهلی شیرازی

182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی