عشق آتش است و در دل دیوانه از اهلی شیرازی غزل 180
1. عشق آتش است و در دل دیوانه در گرفت
برق قبول شمع به پروانه در گرفت
1. عشق آتش است و در دل دیوانه در گرفت
برق قبول شمع به پروانه در گرفت
1. هرچند که یوسف بجمال از همه بیش است
حسن نمکین تو بلای دل ریش است
1. روی کسی چو صورت آینه سوی تست
کز خویشتن تهی و پر از مهر روی تست
1. خندید گل و غنچه شکفت و چمن آراست
آن غنچه پژمرده که نشکفت دل ماست
1. هر کرا حسنی بود آیینه دار روی اوست
هرکه دارد بوی عشقی از سگان کوی اوست
1. جور آن بت همه بر جان پریشان من است
سخت تر زان دل چونسنگ مگر جان من است
1. مجنون عشق را هوس تخت و تاج نیست
اورا که عقل نیست بهیچ احتیاج نیست
1. گرنه بر غم عاشقان کار جهان مشوش است
خار چراست یار گل مرغ چرا در آتش است
1. همه دم ز درد عشقت دل زار من حزین است
همه درد روزیم شد چکنم نصیبم این است