آثار اهلی شیرازی

صفحه 16 از 182
182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 آن شاخ گل که رونق سرو و سمن ازوست صد دل چو لاله غرقه به خون در کفن ازوست

2 شیرین دهان من چو لب یار می گزد رشک هزار طوطی شکر شکن ازوست

3 گفتا که خون من به قیامت از او مخواه تا روز حشر در دل من این سخن ازوست

4 آسوده ام چو اهلی از آن یار دلنواز کاسایش دل صد همچو من ازوست

1 از نرگس توام نظری ای پسر بس است چشمی به من فکن که مرا یک نظر بس است

2 گر آب خضر نیست جگر تشنه تو را پیکان آبدار تواش در جگر بس است

3 ای آنکه محرمی بر آن شوخ سعی کن چندانکه نام من ببری اینقدر بس است

4 دستم نمی رسد که به بر گیرمت ولی دست خیال تو مرا در کمر بس است

1 هر که در عشق بتان بی درد زیست در ره دنیا و دین نامرد زیست

2 هر که واقف از خزان عمر گشت با سرشک سرخ و روی زرد زیست

3 کی به کس مجنون شود فردا انیس او که امروز از دو عالم فرد زیست

4 چون نسوزد دل؟ چو شمع از آه گرم کی درین آتش توان دلسرد زیست

1 زبخت بد جگرم از جفای اوریش است بلای بخت بدم از جفای او بیش است

2 چه طالع است ندانم چه بخت شور است این گه گر جهان همه نوش است بخت من نیش است

3 حریف من نشود هیچ مهربان هرگز همیشه مونس من دلبری جفا کیش است

4 اگر چه کوه غمی پیش کوهکن آمد هزار کوه بلا هر طرف مرا پیش است

1 شاهباز عشق سیری کرد بر بالا و پست هر دو عالم گشت و آخر بر سر مجنون نشست

2 هرکه مهر سبز خطان در دل او شد عزیز تا نرست از خاک گورش سبزه از خواری نرست

3 حق پرستی در سر و افسردگی در دل چه سود جان فدای گرمی پروانه آتش پرست

4 رندی از شاه و گدا در کوی خوبان عیب نیست خوش بود افتادگی و نیستی از هر که هست

1 آنچه غم تو کرد اگر بازرسم به دیدنت فرق من است و پای تو دست من است و دامنت

2 ای به فرشته سیرتی آیت رحمت و کرم با همه کس وفا کنی این چه جفاست با منت

3 سرو بلند همتی کی به تو میرسد کسی ور برسد کجا رسد دست کسی به گردنت

4 روشنی دو چشم ما خاک رهت شد از صفا سرمه چشم دوستان کوری چشم دشمنت

1 هر کو ندید خواب و نداند که خورد چیست داند چو من که عشق چه چیزست و درد چیست

2 ای شاخ گل بسوختم از غیرت صبا گر نیست عاشق این آه سرد چیست

3 این بس نوازشم که چو داد از غمت زنم گویی فغان این سگ بیهوده گرد چیست

4 در بیخودی اگر نه بپایت فتاده ام در چشمم آب حسرت و بر چهره گرد چیست

1 گرچه در غارت جان است دو چشم سیهت سر آن چشم سیه گردم و روی چو مهت

2 حاجت صور و دم عیسی مریم نبود مرده را زنده کند بار دگر یک نگهت

3 تویی آن ماه که خورشید بود بنده تو بلکه خواهد که شود سایه صفت خاک رهت

4 بکه نالیم ز بیداد تو؟ کز سایه حسن حلق در گوش بود چون مه نو پادشهت

آثار اهلی شیرازی

182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی