آثار اهلی شیرازی

صفحه 13 از 182
182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 تاخریدار تو شد گل آبرو صدجا فروخت هرکه یوسف میخرد نتاوند استغنا فروخت

2 بهر آن ترسا پسر گر جان فروشم عیب نیست پیر ما دنیا و دین در خانه ترسا فروخت

3 بنده خوبان ز ناز هر دو کون آزاده است هرکه عاقل بود در کوی بتان خود را فروخت

4 دیدمش دیشب که در کوی مغان می میخرید آنکه زهد و پارسایی پیش ما صدجا فروخت

1 عاشق مجنونم و صحرای غم جای من است گر بمیرم دورازو کس را چه پروای من است

2 سوختن در آفتاب غم نه کار هر کس است سایه من داند این محنت که همپای من است

3 با در و دیوار در جنگم ز مستیهای عشق هر کجا بانگی برآید شور و غوغای من است

4 هر نفس نقش غلط از عشوه در کارم کند این نه جرم اوست عیب سادگیهای من است

1 گمره عشقم و نبود به من مست گرفت که چنین می بردم او که مرا دست گرفت

2 خاک ره گشتن ما عین سرافرازی بود چشم کوتاه نظر همت ما پست گرفت

3 موج بحر کرم افکند مرادم به کنار ورنه این صید نشاید به دو صد شست گرفت

4 از وجود و عدم یار فراغت دارد هستی ام نیستی و نیستی ام هست گرفت

1 وقت طرب ایام گل و موسم کشت است میخانه ما در همه ایام بهشت است

2 بی یاد تو در هیچ مقامی نه نشستم گر گوشه محراب و گر کنج کنشت است

3 سر تا قدمی روشنی دیده چو خورشید ایزد تن پاکت مگر از نور سرشتست

4 آدم به چنین خوبی و عیسی نفسی نیست حقا که پری هم سخنش پیش تو زشت است

1 جز از وصال تو با کس سر وصولم نیست به جز قبول تو هیچ از جهان قبولم نیست

2 اگرچه بی تو به هر سر چو باد می گردم به هیچ منزل راحت سر نزولم نیست

3 زدست طعن چنان سر به جیب از آن دارم که تاب سرزنش مردم فضولم نیست

4 که نامه ام به تو آرد که برتر از عرشی بغیر طایر همت کسی رسولم نیست

1 من سری دارم که بر خاک ره از جولان اوست هرکه بردارد زخاک ره سر من زان اوست

2 او که خواهد در خم چوگان سرماهمچو گوی گوییا کاینک سرما و سر میدان اوست

3 گر بخون غلطان نشد زان زلف چون چوگان دلم این گنه از گو نبود از جانب چوگان اوست

4 پیش آهوی حرم صاحبدلان قربان شوند من سگ یارم که آهوی حرم قربان اوست

1 لوح خاک ما به خون نقش از دل صد چاک ماست عاشقان را تخته تعلیم لوح خاک ماست

2 خرمن آسودگان هرگز جوی از غم نسوخت برق محنت در پی مشتی خس و خاشاک ماست

3 هر کجا در گلخنی دیوانگان را مجلسی است شمع آن مجلس چراغ آه آتشناک ماست

4 حسن او در چشم و دل هر روز از روزی بهست وین زفیض خاطر صافی و چشم پاک ماست

1 شمعی که گرم خشم تر از برق لامع است گر عالمی به جور بسوزد چه مانع است

2 برگشته است ماه من از مهر من دگر بازم مگر ستاره اقبال راجع است

3 با مرغ روح خویش خوشم زانکه چون هما با مشتی استخوان که مرا هست قانع است

4 طالع شد آفتاب رخ یار همچو شمع باید مرا هلاک شدن این چه طالع است

آثار اهلی شیرازی

182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی