آثار اهلی شیرازی

صفحه 11 از 182
182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی

1 به قتلم اینهمه خشم و عتاب حاجت نیست چو می کشد غم عشقم شتاب حاجت نیست

2 تو شمع بزمی و صد خانه روشن از رویت بهر کجا که تویی آفتاب حاجت نیست

3 اگر شراب نباشد تو باشی ای ساقی بیا که صحبت ما را شراب حاجت نیست

4 ما که قبله حاجت شد آستانه تو بکعبه رفتنم از هیچ باب حاجت نیست

1 مست می و ساقیم تا نفسی باقی است با می و ساقی مرا کار بسی باقی است

2 گر دلم از دست رفت بهر نثار رهت شکر که بر جان هنوز دست رسی باقی است

3 خیز و گل عشق چین کز چمن زندگی تا مژه بر هم زنی خار و خسی باقی است

4 پیر شدیم از جهان دست زجان شسته ایم نیست بجز دیدنت گر هوسی باقی است

1 عقده زلف تو سر رشته تقدیر من است چکنم عقده گشایی نه بتدبیر من است

2 درد مجنون و غم کوهکن از من رمزیست آیت عشقم و اینها همه تفسیر من است

3 حلقه کعبه بهل دست من مجنون گیر که گشاده دل ازین حلقه زنجیر من است

4 کار من چون سگ کویت همه شب بیداری است من مرید سگ آن کویم و آن پیر من است

1 ای که چون چشم خوشت نرگس مخموری نیست در گلستان جهان به ز تو منظوری نیست

2 نقش روی تو چو بر تخته کشد شاگردی تخته گر بر سر استاد زند دوری نیست

3 صحبت آراسته شد شمع رخ ساقی کو زان که در صحبت ما بی‌رخ او نوری نیست

4 پیش ما غنچه مستور و گل مست یکی‌ست نزد صاحب‌نظران مستی و مستوری نیست

1 بی اختیار ماست که دل بیقرار ازوست ما را چه اختیار بود از اوست

2 تا حسن آن پری است چنان بر قرار خود تنها نه من که هرکه بود بی قرار ازوست

3 آه این چه نو گل است که در بوستان حسن چون لاله هر که می نگرم داغدار ازوست

4 کس را بمهوشی نرسد ناز پیش او جایی که آفتاب فلک شرمسار از اوست

1 در عهد تو آسوده کس از داغ ستم نیست گر سنگ سیاه است که بی آتش غم نیست

2 خاک قدمت هرکه شود بگذرد از عرش ای خاک بر آن سر که ترا خاک قدم نیست

3 آزار دل ما مکن ای گل که حرام است مرغ دل عاشق کم از صید حرم نیست

4 هر چند که جور تو ز اندیشه زیادست تا بیش بود مهر من از جور تو کم نیست

1 به عهد یوسف من کز فرشته افزون است کسی حکایت لیلی کند که مجنون است

2 اگر چه جام جمی آه از آن دل نازک که تا نفس زده ام خاطرت دگرگون است

3 سگ تو واقف بیمار دل ز بیداری است تو مست خواب چه دانی که حال ما چون است

4 چو غنچه سینه ریشم به بین و حال مپرس که شرح زخم درونم ز وصف بیرون است

1 نور دو چشم کز برم بریده رفته است هیچ نمی رود زدل گرچه زدیده رفته است

2 پای بدامن کفن زان نکشد شهید عشق کز سر مستی جهان دست کشیده رفته است

3 کعبه جان کجا برد بار تعلق خسان یافته ره در آن حرم هر که جریده رفته است

4 هرکه ندیده روی او گر همه کام دیده است عاقبت از جهان چو شد کام ندیده رفته است

آثار اهلی شیرازی

182 اثر از غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار اهلی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی