دگر از میرزا آقاخان کرمانی نامهٔ باستان 49
1. دگر باره دارا سپه کرد ساز
زهر کشوری خواست گردن فراز
...
1. دگر باره دارا سپه کرد ساز
زهر کشوری خواست گردن فراز
...
1. چو بر چرخ گردون رسید افسرش
یکی نامه آمد زدارا برش
...
1. چو برخواند دارا بسی شد دژم
به جنگ اندران رای زد بیش و کم
...
1. بهاران سوی مدیه آمد دمان
که تا خود به دارا سر آرد زمان
...
1. پس از مرگ اسکندر نامور
زهرسو درآمد یکی تاجور
...
1. نخست اشک کش بد زآرش نژاد
همش نام ارزاس آرند یاد
...
1. سرایندهٔ نامهٔ باستان
که از حال ساسان زند داستان
...
1. چنین تابگاه کیی بر نشست
بیازید بر قیصر روم دست
...
1. پس از مردن شاه شاپور راد
به ایوان شد و تاج بر سر نهاد
...
1. یکی پور بودش چو تابنده شید
که از دختر مهرک آمد پدید
...
1. ورارام پور دلارام او
که بهرام بهرام بد نام او
...