به از میرزا آقاخان کرمانی نامهٔ باستان 25
1. به گاهی که از مصر آمد به شام
مغی نامور بود جاماسب نام
...
1. به گاهی که از مصر آمد به شام
مغی نامور بود جاماسب نام
...
1. خوشا گاه فرخ یل اسفندیار
ندیده است گیتی چو او یک سوار
...
1. در ایام این شاه والاتبار
پرآشوب شد گیتی از هر کنار
...
1. پس از وی زرکسیس کش پور بود
هم از دخت سیروس وخشور بود
...
1. زشاهان فزون بود او را منش
که بگذشت ستراپش از بیست و شش
...
1. پس از وی کی نامدار اردشیر
که ارتاگزرسیس خواندش زریر
...
1. برآشفت جنگی مکابیز گرد
که داماد شه بود و با دستبرد
...
1. وزان سو چو از مصر پرداخت شاه
به یونان فرستاد از نو سپاه
...
1. پس از وی زرکسیس بر شد به گاه
که او بود فرزند مهتر زشاه
...
1. بیامد به سر تاج شاهی نهاد
بزرگان گرفتند گرد شغاد
...
1. برادر بد او را یکی شیرگیر
که ساسان همی خواندش اردشیر
...
1. سپس مصریان سر برافراشتند
زستراپ شه روی برکاشتند
...