1 چو از کار نینویه پرداخت شاه به لیدی کشانید یکسر سپاه
2 ابا آلیاد آن شه ساردیز گرفتند راه نبرد و ستیز
3 به شهنامه اولاد می خواندش سپهدار مازنداران داندش
4 به ساری شده ساردی مشتبهه همان رود ایرماغ و آب زره
1 دویم سال از شاهیش چون رسید سکندر سپه سوی ایران کشید
2 سپاهی زیونانیان صد هزار گزین کرد جنگ آور و نامدار
3 زدریا سوی آسیا برگذشت به ماننده ی ابر نیسان به دشت
4 همان قبر آشیل را داد بوس برید آن گره بند غوردونیوس
1 همان گاه کاوس کی بود خوش که بگرفت سودان و مصر و حبش
2 مگر بود سودابه دخت خدیو ز دریاش بردند زی شاه نیو
3 اماسیس فرعون مصری نژاد فروهل همی خواندش اوستاد
4 همان زنگه ی شاوران شاه زنگ که با شاه همراه بودی به جنگ
1 اگرچه پس از آن دو فرمانروا شلمنصر و آتور از نینوا
2 که امروز خوانندشان سلم و تور بر ایران همی تاختندی ستور
3 ولی پهلوانان آن روزگار چو گرشسب و نیرم چو سام سوار
4 همان قارن و اکمن پیلتن دگر زال و مهراب لشکر شکن
1 پس از کار سیروس در لیدیا تژاو گزین گشت فرمانروا
2 ازونتاس داماد شاه اردشیر به همراه بد با تژاو دلیر
3 چو تیسافرن سوی لیدی رسید بسی سرکشی ها زیونان شنید
4 به همراهی رشنواد گزین کمر بست بر جنگ یونان زمین
1 گهی شاه را پهلوان خوانده است گهی عصر این را بدان رانده است
2 گهی کشوری را کند شاه نام گهی شخص نامیده قومی تمام
3 گهی نام جنگی شده پهلوان گهی گوید از دیو و از جاودان
4 یکی را کند شاه سالی هزار پدر را به جای پسر شهریار
1 پس از وی زرکسیس کش پور بود هم از دخت سیروس وخشور بود
2 به گاه مهی اندر آمد دلیر همانا که او بود فرخ زریر
3 در ایام وی باز یونانیان پرآشوب کردند روی جهان
4 یکی لشکر کشن آراست شاه زهر سوی گرد اندر آمد سپاه
1 چنین تابگاه گو کی نژاد ورا خواند دانا مگر کیقباد
2 که ارباس کرد مدی نام داشت به البرز کوه اندر آرام داشت
3 سپاهی زقوم مدی گرد کرد برآورد از شهر نینونه گرد
4 بله زیس که او بود بابل خدای بهر کار ارباس را رهنمای
1 وزین روی اخواس در عیش و نوش به سر برد در بابل و گه به شوش
2 همه کار لشگر به منتور داد نیاورد از کین دیرینه یاد
3 یکی خواجه اش بود بس ناسپاس که خوانندنش مصریان باگواس
4 نژادش زافریک و رویش سیاه همه کار کشور بدو داد شاه
1 برادر بد او را یکی شیرگیر که ساسان همی خواندش اردشیر
2 زکار برادر دلش بررمید که شه زادگان را همی سر برید
3 سراسیمه گردید از کار او که آشفته می دید بازار او
4 نهانی از آن جایگه دور شد زاهواز سوی نشابور شد