پسر از میرزا آقاخان کرمانی نامهٔ باستان 72
1. پسر بد مر او را دو فرخنده کام
که پیروز و هرمزدشان بود نام
...
1. پسر بد مر او را دو فرخنده کام
که پیروز و هرمزدشان بود نام
...
1. زهرمز چو پیروز دل شاد شد
روانش ز اندیشه آزاد شد
...
1. سوی جنگ هیتالیان کرد روی
جهانی شد از وی پر از گفتگوی
...
1. نشاندند بر گاه زرین پلاش
که ایدون به ایران زمین شاه باش
...
1. قباد آمد و تاج بر سر نهاد
همه روی گیتی ازو گشت شاد
...
1. نشاندند زاماسب را بر بگاه
که او بد برادر به پیروز شاه
...
1. چو آمد به تخت کیی بر نشست
مهان جمله گشتند خسرو پرست
...
1. چو کسری نشست از بر تخت عاج
زروم وزچینش بیامد خراج
...
1. پس از وی جهان جوی هرمزد شاه
بر اورنگ شاهی نشست او به گاه
...
1. چو بر تخت بنشست پرویز شاه
بیاراست جشنی چو تابنده ماه
...
1. وزان روی بهرام یل با سپاه
به هر سو پژوهش نمودی زشاه
...
1. چو بهرام را بخت برگشت سخت
جهان جوی خسرو برآمد به تخت
...