غباد از میرزا آقاخان کرمانی نامهٔ باستان 84
1. غباد از بر تخت زرین نشست
به هرقل یکی سخت پیمان ببست
...
1. غباد از بر تخت زرین نشست
به هرقل یکی سخت پیمان ببست
...
1. گران مایه پورش که بد اردشیر
ابرگاه شد هفت ساله هژیر
...
1. گراز پلید آن بد بدنژاد
که چون او سپهبد به گیتی مباد
...
1. زخسرو یکی دخت پوران به نام
نشاندند بر تخت و شد کار خام
...
1. جهان جوی فرخنده ی ماه چهر
بر اورنگ شاهی بیامد چو مهر
...
1. نشاندند شاه سنندج به تخت
که او جفت بودی به آرزمیدخت
...
1. زنش را که خواندند آزرمیدخت
پس از وی نشاندند بر روی تخت
...
1. زجهرم فرخ زاد را خوانده اند
ابر تخت شاهیش بنشانده اند
...
1. بیامد به تخت کیی یزدگرد
وز آن پس شنیدی که او هم چه کرد
...
1. خوشا مرز ایران عنبر نسیم
که خاکش گرامی تر از زر و سیم
...
1. مگر حال آن ملک برگشته است
همه جای اهریمنان گشته است
...
1. ایا ملک ایران انوشه بزی
همیشه زتو دور دست بدی
...