1 دلبرا عیدت خوش و فرخنده باد لعلت از عیش و طرب در خنده باد
2 گر زند خورشید لاف همسری با تو، از روی مهت شرمنده باد
3 چون حباب سرخ در جام شراب دیده بدخواهت از جا کنده باد
4 جان من از چشمه لعل لبت همچو خضر از آب حیوان زنده باد
1 ای برق نژاد آهن اندام مغناطیس عقول و افهام
2 جاسوس امور شرک و توحید ناموس رموز کفر و اسلام
3 پیغمبر ناطق جمادی انموزج داستان الهام
4 دانای سخنگذار بی لب سیاح جهان نور بی گام
1 بنور عقل نخستین و ذات موجد دانش به باب حکمت و محراب علم و مسجد دانش
2 که چون مؤید عدل است دانش از در حکمت خدای جل جلاله بود مؤید دانش
3 امیر نویان والاپرنس ارفع دولت که هم مؤسس عدل است و هم معهد دانش
4 بقول حجت ظاهر بذات طیب و طاهر بعزم غالب و قاهر برأی مرشد دانش
1 سحر بشارتم از دور مهر و ماه آمد که گاه جشن همایون پادشاه آمد
2 نجوم ثابته در پرده افق یکبار نهان شدند و نهفتند رخ که ماه آمد
3 چگونه ماه توان خواند پادشاهی را که آفتاب ز رویش باشتباه آمد
4 ز سر غیب درین روز بر سریر شهود شهی که مقدم او زیب بارگاه آمد
1 درین چمن که هوار و به اهتراز آورد گل شکفته از آنروی دلنواز آورد
2 غنیمتی است مرا زندگی که رضوان باز در بهشت بروی حبیب باز آورد
3 گل و شکوفه دگرگون نموده پنداری نشانی از رخ محبوب جانگداز آورد
4 زمین عجایب تاریخی آشکار کند جهان حقیقت هر عیش بر مجاز آورد
1 باد نوروزی به بستان مشک و کافور آورد ابر فروردین نثار از در منثور آورد
2 چهره گل آب و رنگ از روی غلمان میبرد طره سنبل شکن بر گیسوی حور آورد
3 آن یکی یاقوت رخشان از بدخشان یافته آن یکی فیروزه از کان نشابور آورد
4 نرگس اندر باغ دارد کاسه زرین بکف جام جم گوئی به شادروان شاپور آورد
1 آن خمیری را کز آب سلسبیل با دم عیسی سرشته جبرئیل
2 دست مریم گشته بیرون ز آستین پخته زاو نان و برنج و زنجبیل
3 بوده از شهد شکر در مصر جان دیده از دریای روغن رود نیل
4 مانده در طوفان حیرت همچو نوح رفته در نار محبت چون خلیل
1 شب ولادت فیروز شه مظفر دین چو آسمان، مه و مهره و ستاره داشت زمین
2 نشسته نیر دولت بصدر و گشته بپای وزیر و عارض و سالار و حاجب و نوئین
3 چنانکه در بر خورشید آسمان بینی سهیل و مشتری و تیر و زهره و پروین
4 دمید از دل گلهای آتشین آنشب به چرخ تافته پیکان و آخته ژوبین
1 تا رخ شمس السعاده تافت در ایوان سر زد ایوان ز راه فخر به کیوان
2 بود شب جمعه و چهارم شعبان کاین مه تابان گشود چهره در ایوان
3 چارده ماهی بسال چارده آمد خرم و سرسبز همچو سرو به بستان
4 ماشاء الله تبارک الله بنگر سرو سهی قد برخ چو لاله نعمان
1 تا خاتم فیروزه مرا یار فرستاد فیروزیم از خاتمه کار فرستاد
2 زین پس مه و خورشید بزنهار من آیند کان شاه مرا خاتم زنهار فرستاد
3 فیروزه کزان روشنی دیده پدیده است یارم ز پی کوری اغیار فرستاد
4 فیروزه فرستاد مرا دوست ندانم یاقوتی از آن لعل گهربار فرستاد