بپای آل علی هر از ادیب الممالک فراهانی غزل 36
1. بپای آل علی هر که روی زاری سود
ز دستبرد حوادث در این جهان آسود
...
1. بپای آل علی هر که روی زاری سود
ز دستبرد حوادث در این جهان آسود
...
1. آمد ز سفر موکب والای ولیعهد
تابید چو مه طلعت زیبای ولیعهد
...
1. امجدی در رشوه خوردن اهل جد شد
همزه اش را در دلش کردم مجد شد
...
1. به زیر سایه شاهی که مهر از پرتوش زاید
ولی حق که بر خورشید رخت از نور بخشاید
...
1. رنج ما بردیم و گنج ارباب دولت بردهاند
خار ما خوردیم و ایشان گُل به دست آوردهاند
...
1. دلبرا عیدت خوش و فرخنده باد
لعلت از عیش و طرب در خنده باد
...
1. درین چمن که هوار و به اهتراز آورد
گل شکفته از آنروی دلنواز آورد
...
1. بوسه شیرین اگر زان لعلم ارزانی شود
دل رها از درد و تن دور از گرانجانی شود
...
1. از خاک ری در گوش جان آواز اقدس میرسد
بانگ انااللهی از آن ارض مقدس میرسد
...
1. ازین مکتوب دانستم که دلدارم غمی دارد
چو زلف خود شبی تاریک و روز درهمی دارد
...
1. باد نوروزی به بستان مشک و کافور آورد
ابر فروردین نثار از در منثور آورد
...
1. پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد
دل در ایوان نظر از پی دیدار آمد
...