15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی

1 حسینا دولتی جاوید و عمری جاودان بادت جهانرا گنجهای شایگانی رایگان بادت

2 بکوری چشم عین الدوله و ادبار میرآخور فریمان ز فرمان اسب دولت زیرران بادت

3 نفوذ امرت از صحرای ز یدر باد تا بیدر مسخر از خراسان تا حدود سیستان بادت

4 ببام از گلرخان هندو چینت باد نوبت زن بجام از خون دشمن باده چون ارغوان بادت

1 نه عمر رفته دگر باره آید اندر دست نه تیر چون ز کمان جست آید اندر شست

2 چو عمر رفته نیاید بدست آن بهتر که در حوادث آینده خفته باشی و مست

3 ترا ز خواب چهل ساله ننگ و عار مباد از آن که دامن خوابت بمرگ در پیوست

4 بخسب تا ببینی ز انقلاب زمان ستارها شده تاریک و آسمانها پست

1 در دلم جز هوای اقدس نیست و اندران باغ جای هر خس نیست

2 غیر را ره در این سرا نبود خانه از او است از دگر کس نیست

3 قله قاف جای سیمرغ است آشیان کلاغ و کرکس نیست

4 غیر قدش که شد معدل حسن اختری در سپهر اطلس نیست

1 شنیدم کودکی گفتا به همشاگرد خود یارب بمیرد این معلم کز جفایش جان ما بر لب

2 بگفتش سودنی زین کار زیرا دیگری آید بجایش گر فرج خواهی بگو ای کاشکی امشب

3 شکستی تخته تعلیم و بابا رفتی از دنیا بر افتادی الف تا باء و ویران گشتی این مکتب

4 مرو شو لوح قانون تا نخواند مر ترا قاضی مکن انگشت در سوراخ و راحت باش از عقرب

1 عجبی نیست مر آن آیت ربانی را گر کند زنده ز نو حکمت لقمانی را

2 ای بتاریک شب کفر برافروخته باز پدرت در ره دین شمع مسلمانی را

3 اگر آن آیت رخشنده هویدا نشدی کس نخواندی زورق آیت فرقانی را

4 تو از آن شاخ برومند بزادی که ز فضل درس توحید دهد نخله عمرانی را

1 تقدیم دوست کردم تصویر خویشتن را تا جای من ببوسد آن روی چون سمن را

2 ای عکس چهره من چو میرسی به کویش در پای او افشان یکباره جان و تن را

3 زان طره معنبر کان ماه ار بچنبر بستان بجای شکر بوسی از آن دهن را

4 گر آن پری شمایل باشد بمهر مایل در گردنش حمایل کن دست خویشتن را

1 تقدیم دوست کردم قرقاول محبت کز وی شنید مغزم بوی گل محبت

2 ای خرم آنزمانی کاندر حضور آن شه جوشد صراحی دل از غلغل محبت

3 پای نشاط کوبم اندر بساط رفعت دست امید یازم در کاکل محبت

4 دهقان خمیر ما را از گندمی سرشته است کاندر بهشت روئید از سنبل محبت

1 غلام همت آنم که خاک عشق سرشت مرید فکرت آنم که راه انس نبشت

2 خوشا دیار محبت که اندر آن وادی طراز کعبه شود فرش عاکفان کنشت

3 مکن ملامت و آزار بندگان خدای که باغبان نه برای تو این درخت بکشت

4 تو جامه پوش و بدرزی مدار بحث و مپرس که بافت دیبه آن یا که تار و پودش رشت

1 چکیده لعل معروق به صفحه سمنت و یا ز رشحه می سرخ گشته پیرهنت

2 بطرف دامنت آلوده خون مگر صنما خدا نکرده گریبان گرفته خون منت

3 شنیده ام که گلستان شده است لاله ستان ز بسکه دست قدر لاله کاشت در چمنت

4 عقیق سوده است از سیم ساده ریخت و یا عصاره گل سوری چکد ز نسترنت

1 مژده ایدل که ز ره موکب شه بازآمد موکب شاه جوانبخت ز ره بازآمد

2 خسروان جمله نهادند کله بر در شاه وین ملک با سپه و چتر و کله بازآمد

3 ای گنهکاران خیزید و شتابید که شه پی بخشایش هرگونه گنه بازآمد

4 در رکاب ملک آن داور فرخنده که هست حامی کشور سالار سپه بازآمد

آثار ادیب الممالک فراهانی

15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی