15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی

1 از آندمی که پدیدار گشت هوش نخست پی نماز کمر بست پیش یزدان چست

2 چو سرور است شد و چون بنفشه سر در پیش چو غنچه دوخت لب از گفتگوی و چون گل رست

3 سپس بگفته یزدان شد از سپهر بخاک نشست در سر دانا و مغز او را شست

4 ز کردگار رسیدش بگوش جان فر تاب که پیشوای جهانی و گفته گفته تست

1 ای بر فلک افراشته خرگاه ولایت وی صاحب تاج و کمر و گاه ولایت

2 ای از تو عیان ظاهر بینای شریعت وی در تو نهان باطن آگاه ولایت

3 روی تو چراغ شب دیجور طریقت نطق تو طباشیر سحرگاه ولایت

4 رخشنده ز رخسار تو اشباح حقایق تابنده ز انوار تو اشباه ولایت

1 این گهر از یم رخشنده که کان شرف است ژرف بحریست که ماهش در و چرخش صدفست

2 اثر همت شهزاده رخشنده گهر زاده طبع ملکزاده خورشید کف است

3 نیرالدوله که چون نیر اعظم در شرق پرتو فضلش تابنده به بیت الشرفست

4 شد ز آمال امیران سلف برخوردار کافتخار خلف و چشم و چراغ سلف است

1 جهان مانا همه سمراد باشد تهی از پایه و بنیاد باشد

2 همه مردم نژاد نیرو نودند همه گفتارهاشان باد باشد

3 چو با دوشیزه هستی شدی جفت همان اندیشه ات داماد باشد

4 اگر خود شادمانی راست بودی چرا یک تن نه بینی شاد باشد

1 دور باد از من و یارانم خونریز نبرد که تنم از آن به شکنج است و دلم پر غم و درد

2 خاک را سرخ ز خون پسرانم کردند دخترانم را رخساره ز دهشت شده زرد

3 این چه نغمه است کز او ناله کند پیر و جوان وین چه بانگ است که از وی بخروشد زن و مرد

4 توپهاشان همه خاراشکن و قلعه شکاف اسبهاشان همه دریا سپر و کوه نورد

1 چینیان باک مدارید و دل آسوده شوید هم به پیروزیتان باد و اقبال نوید

2 چین بسی لشکری بری و بحری دارد که بدیشان بتوان داشت دو صد گونه امید

3 سپه خشکی و دریائی ما هر شب و روز افکند لرزه باندام همه زرد و سپید

4 لیک افسوس که این سرو خرامان در باغ تنش از جنبش این باد بلرزد چون بید

1 در بند اسیری ندهم هرگز تن ور تفته شوم بکوره همچون آهن

2 آزادی خویش ار همی جویم من یا تاج و نگین یا گور و کفن

1 ای دختر خوبرو بدین طبع بلند از بام سپهر بر جهانی تو سمند

2 کن جهد و بدر سلسله و بگسل بند نه تن بقضا سپار و نه سر بکمند

1 ای حضرت بودا و خداوند جهان پا مال غم است مسقطالراس شهان

2 اژدرهائی کشیده او را بدهان منچوری را ز کام اژدر برهان

1 سحر بشارتم از دور مهر و ماه آمد که گاه جشن همایون پادشاه آمد

2 نجوم ثابته در پرده افق یکبار نهان شدند و نهفتند رخ که ماه آمد

3 چگونه ماه توان خواند پادشاهی را که آفتاب ز رویش باشتباه آمد

4 ز سر غیب درین روز بر سریر شهود شهی که مقدم او زیب بارگاه آمد

آثار ادیب الممالک فراهانی

15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی