15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی

1 کارهای مملکت از قاف تا قاف ای وزیر جملگی اصلاح شد جز کار اوقاف ای وزیر

2 این چه تحقیق است کاندر وی همی باشد سبیل نان مسکینان بسان باده صاف ای وزیر

3 قاتل فخر است و سلاح شرف جلاد حق عضو تحقیق تو یعنی فخر الاشراف ای وزیر

4 این چه دینست و چه آیین و چه قانون ای خدا این چه عدلست و چه حکمست و چه انصاف ای وزیر

1 مهناباد این جشن معظم مبارک باد این عید مفخم

2 بفرزندان مرز و بوم ایران هواخواهان قانون مکرم

3 به همدستان دفع مستبدین بهمراهان خیر خلق عالم

4 بجانبازان عین عدل دستور بانبازان منع ما تقدم

1 جهان مانا همه سمراد باشد تهی از پایه و بنیاد باشد

2 همه مردم نژاد نیرو نودند همه گفتارهاشان باد باشد

3 چو با دوشیزه هستی شدی جفت همان اندیشه ات داماد باشد

4 اگر خود شادمانی راست بودی چرا یک تن نه بینی شاد باشد

1 کعبه آمد در نماز ایدل سوی این کعبه رو کن آنچه اندر کعبه می جستی در اینجا جستجو کن

2 کعبه می آید به استقبال مشتاقان کویش هرچه می خواهد دلت از کعبه اینک آرزو کن

3 در منای عشق یعنی درگه جانان فنا شو از سرشگ دیده یعنی زمزم غیرت وضو کن

4 در نماز ار سجده باید سر بنه بر خاک پایش ور وضو شاید دل از آلایش تن شستشو کن

1 روزگار زن جلب پرور خرابست ای ادیب چشمه ای از دور اگر بینی سرابست ای ادیب

2 خون احباب است اندر جام زهرآلود دهر مست پندارد که لبریز از شرابست ای ادیب

3 ملک دیگرگون و کار ملک دیگرگون بود وعد ساعت را تو گوئی انترابست ای ادیب

4 زین ثقیلان و گر آنجا نان جهان اندر ستوه خاک لرزان عالم اندر اضطرابست ای ادیب

1 ای پسر پادشاه کشور ایران ای ز تو آباد خانه دل ویران

2 معتقدم بر تو زانکه داده خدایت فر جوانان قرین دانش پیران

3 در کف رادت بود عنان حوادث رام تر از خامه در بنان دبیران

4 مروزرا راست بر تو حاجت اگرچه حاجت شاهان همی بود بوزیران

1 نوجوان مرا فلک خوندل ریخت در ایاغ نونهال مرا سپهر کند از بن بطرف باغ

2 شمعی افروختم که گشت روشن از نور او جهان ناگهان صرصری وزید کرد خاموش آن چراغ

3 ای فقید کمال و فضل ای شهید سنان غم از غمت دیده پر ز اشک بی رخت سینه پر ز داغ

4 در عزای تو قامتم گشت خمیده چون کمان وز فراق تو روز من شد سیه همچو پر زاغ

1 بیا که عید عرب جفت شد به عید عجم رسید لشکر نوروز واضحی از پی هم

2 دو روز فرخ توأم به یکدیگر گشتند چنانکه دولت و دین شد به یکدیگر توأم

3 لوای آل خلیل و درفش افریدون فراشتند به یک جا بر آسمان پرچم

4 ز استقامت این هردو آشکارا بین قوام دین عرب را ز شهریار عجم

1 امجدی در رشوه خوردن اهل جد شد همزه اش را در دلش کردم مجد شد

2 باد رحمت دائما بر اعتقادش زانکه او قلبا برحمت معتقد شد

3 اشتها موجود و استعداد فاقد پارتی بازی درآمد مستعد شد

4 معتمد بداعتماد خلق بر وی خورد مال جملگی را معتمد شد

1 نه طاقتی که بماند دل من از طلبش نه جرئتی که شود تن روانه در عقبش

2 شبی به بستر من خفته بود و جان مرا نبود جرئت یکبوسه از دو لعل لبش

3 چرا روی ز پی او دلا بدین جرئت مگر تو غافلی از صلح و قهر بی سببش

4 نمود دعوی جرئت بعاشقی فرهاد که عشق کوفت سرش را بسنگ و گردابش

آثار ادیب الممالک فراهانی

15 اثر از غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار ادیب الممالک فراهانی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی