دل وقت سماع بوی از ابوسعید ابوالخیر رباعی 204
1. دل وقت سماع بوی دلدار برد
ما را به سراپردهٔ اسرار برد
...
1. دل وقت سماع بوی دلدار برد
ما را به سراپردهٔ اسرار برد
...
1. گل از تو چراغ حسن در گلشن برد
وز روی تو آیینه دل روشن برد
...
1. شادم بدمی کز آرزویت گذرد
خوشدل بحدیثی که ز رویت گذرد
...
1. گر پنهان کرد عیب و گر پیدا کرد
منت دارم ازو که بس برجا کرد
...
1. گفتار دراز مختصر باید کرد
وز یار بدآموز حذر باید کرد
...
1. دردا که همه روی به ره باید کرد
وین مفرش عاشقی دو ته باید کرد
...
1. قدت قدم زبار محنت خم کرد
چشمت چشمم چو چشمهها پر نم کرد
...
1. من بی تو دمی قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد
...
1. از واقعهای ترا خبر خواهم کرد
و آنرا به دو حرف مختصر خواهم کرد
...
1. آن دشمن دوست بود دیدی که چه کرد
یا اینکه بغور او رسیدی که چه کرد
...
1. جمعیت خلق را رها خواهی کرد
یعنی ز همه روی بما خواهی کرد
...
1. خرم دل آنکه از ستم آه نکرد
کس را ز درون خویش آگاه نکرد
...