ای در تو عیانها از ابوسعید ابوالخیر رباعی 180
1. ای در تو عیانها و نهانها همه هیچ
پندار یقینها و گمانها همه هیچ
...
1. ای در تو عیانها و نهانها همه هیچ
پندار یقینها و گمانها همه هیچ
...
1. ای با رخت انوار مه و خور همه هیچ
با لعل تو سلسبیل و کوثر همه هیچ
...
1. حمدا لک رب نجنی منک فلاح
شکرا لک فی کل مساء و صباح
...
1. رخسارهات تازه گل گلشن روح
نازک بود آن قدر که هر شام و صبوح
...
1. بی شک الفست احد، ازو جوی مدد
وز شخص احد به ظاهر آمد احمد
...
1. گر درد کند پای تو ای حور نژاد
از درد بدان که هر گزت درد مباد
...
1. در سلسلهٔ عشق تو جان خواهم داد
در عشق تو ترک خانمان خواهم داد
...
1. هر راحت و لذتی که خلاق نهاد
از بهر مجردان آفاق نهاد
...
1. در وصل زاندیشهٔ دوری فریاد
در هجر زدرد ناصبوری فریاد
...
1. با کوی تو هر کرا سر و کار افتد
از مسجد و دیر و کعبه بیزار افتد
...
1. گر عشق دل مرا خریدار افتد
کاری بکنم که پرده از کار افتد
...
1. با علم اگر عمل برابر گردد
کام دو جهان ترا میسر گردد
...