نام از خواجه عبدالله انصاری طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات 84
1. نام وی محمدبن احمد بن سالم البصری. ببصره بود شاگرد سهل تستری٭ سی سال باوی تا شصت سال و طریقت از وی گرفته بود اما مست.
1. نام وی محمدبن احمد بن سالم البصری. ببصره بود شاگرد سهل تستری٭ سی سال باوی تا شصت سال و طریقت از وی گرفته بود اما مست.
1. مردی بزرگ بوده از مشایخ جاوباره نام است بثغر روم. گفتند که آن لقمه خورد و آن شب در مسجد بماند و احتلام افتاد، ویرا گفتند در خواب که این بار چیزی خوری، که دل تو ازان بشورد، ندانی که بتو بلا رسد. و آن چنان بود که عهد کرده بود: که چیزی که مرا ازان دل بشورد بنه خورم. وقتی در مسجد شو نیز یه بود طعام در آوردند، دل وی از آن بشورید بنمی خورد، یاران ویرا گفتند بخور، هر ساعت خلاف آری بخور! بخورد آن افتاد. بوعبداللّه جاوباره گوید: فرا شیخ بوبکر زقاق مصری٭ گفتم: کی صحبت با کی دارم؟ گفت: بآنکس که چون او را بازگوئی هر چه اللّه از تو داند، او از تو بنشورد و از تو بنه برد
1. نام وی محمدبن عمر الحکیم الترمذی، باصل از ترمذ بوده و تربت وی آنجاست، و ببلخ بودی، خال بوعیسی ترمذیایذ صاحب مسند احمد خضرویه٭ دیده و باوی صحبت کرده و با محمد سعد ابراهیم زاهد صحبت کرده و نیز باحمد عمر خشنام بلخی و جز ازیشان. ویرا کتب است مشهور، درانواع ریاضات و معاملات و ادب و زهد.
1. شیخ الاسلام گفت: که کنیت محمدحسن جوهری بوبکر است از اهل بغداد، شاگرد ذوالنون مصری٭ مردی بزرگ. شیخ بوبکر واسطی٭ با جلالت خود، از وی حکایت کند. بوبکر واسطی گوید امام توحید: که محمدحسن جوهری گفت: که مردی ذوالنون مصری را گفت: که مرا دعایی کم. گفت: ای جوانمرد! ترا کاری در سبق پیش شده است بسیار دعاهاء ناکرده کی ترا مستجاب، وار جز ازان، غرق شده را در آب بانگ چه سود؟ جز از غرق و زیادت آب در گلو،
1. مقدم الکره یعسوب له حمه
و غیره عسل، معناره مفهوم
1. از قهستان عراق بود بدینور، مردی بود بزرگ، از قدمان اصحاب جنید، و اقران وی، او را ریاضتست بسیار و سفرهای معروف.
1. «نام وی الحسن بن العلی از مهینان مشایخ خراسانست و او را تصانیف است مشهور، در علم آفات و ریاضات و مجاهدات، سخن گوید در علوم معارف.صحبت کرده بود با محمدعلی ترمذی و محمد فضل بلخی٭ و قریب سن است از ایشان. وی گفت: الخلق کلهم فی میادین الغفلة یرکضون و علی الظنون یعتمدون و عندهم انهم فی الحقیقة ینقلبون؛ عن المکاشفة ینطقون.
1. ابنا ابی الورد و همامن کبار مشایخ العارفین و جملتهم و هما من جلسأ الجنید واقرانه صحبا سری السقطی و ابا الفتح الحمال و حارث المحاسبی و بشر الحافی، و طریقهما الورع قریب من طریقة بشر الحافی٭
1. «شیخ الاسلام گفت قدس اللّه روحه:کی» طاهر مقدسی مردی بزرگ بود در شام از اجلهٔ مشایخ شام و قدیمان ایشان ذوالنون مصری را دیده، و با یحیی جلا٭ صحبت کرده و عالم بوده. ذوالنون ویرا حبرالشام خوانده و گویند که شبلی٭ گفته ویرا.
1. بغدادیست از اقران جنید است، ویرا پرسیدند که: تصوف چیست؟ گفت: حال یضمحل فیها معالم الانسانیة
1. کاتب الجنید وراسله. شیخ الاسلام گفت: که وی بمکه بود. بوعبداللّه خفیف٭ گوید: کی بوالحسن مزین٭ گفت: در مکه شدم، با یعقوب اقطع در حال رفتن بود از دنیا، در شدم مرا گفتند: اروی سر بر تو آرد یعنی که در تو نگرد، شهادت بروی عرضه کن. مراغره گرفتند، که من کودک بودم، بر بالین وی بنشستم، بر من نگریست: ایها الشیخ! نشهد ان لااله الاللّه. او گفت: ایای تعنی بعزة من لایذوق الموت، ما بقی بینی و بینه الا حجاب العزة، گفت: من میخواهی باین شهادت گفتن؟ بعزة او که هرگز مرگ نچشد کی نماند میان من و او مگر پردهٔ عزت.
1. نزیل بغداد. شیخ گفت: که نام وی یوسف بن حمدان الوسوی استاد با یعقوب نهر جوری٭ از قدیمان مشایخ است سید صاحب تصانیف ببصره بوده. مات بالا بله.