1 ای حکم تو چون قضاءمبرم آسوده ز اعتراض و تبدیل
2 از طارم سقف همت تو آویخته نه فلک چو قندیل
3 تا حشر بکرده آل عباس در آیت خسرویت تأویل
4 تاریک شده جهان روشن در چشم عدوت میل در میل
1 افتخار جهان جمال الدین ای تو را قول و فعل هر دو جمیل
2 نکته های نهفته در سخنت همچو اسرار غیب در تنزیل
3 از برای ثنای طبع تو چرخ عقد گوهر گشاده از اکلیل
4 وز پی چشم حاسد تو شهاب عمرها تافته به آتش میل
1 پناه ملک جهان تاج بخش روی زمین تویی که نعمت تو هست بر خلایق عام
2 به داغ قهر تو منقاد گشت دیو و پری به طوق حکم تو گردن فراشته دد و دام
3 مزاج سرعت عزم و ثبات حلم تو بود که باد را حرکت داد و خاک را آرام
4 به موضعی که تو بر تخت حکم بنشینی ستاره آنجا معزول گردد از احکام
1 ای ترا گشته کرم ذاتی و احسان لازم بی مقولات تو منطق ندهد داد کلام
2 جنس آن فصل که می رفت به هر نوع که هست اگر از خاصه بود آن عرضی باشد عام
1 شهریارا برای مدحت تو تیغ فکرت همیشه آختهام
2 بر بساط هوات اسب مراد بر رخ روزگار تاختهام
3 گرچه از آرزوی خدمت تو دل و جان را به غم گداختهام
4 ذکر زحمت نمیکنم حالی با شراب تهی بساختهام
1 خداوندا درین مدت که من در خدمتت بودم نکردم هیچ تقصیری به خدمت تا توانستم
2 چه مایه رنجها بردم که تا حالم بدانی تو کنون زینست رنج من که می گویی ندانستم؟
1 اِعرِفِ الفرقَ بَینَ دالٍ و ذالٍ وَ هیَ اصلٌ بِالفارسیَةِ مُعظَم
2 کُلُّ ما قبلَهُ سُکُونٌ بِلاواً یٍ فَدالٌ وَ ما بِسواهُ بمُعجَم
1 بزرگوارا من در میان اهل عراق به نعمت تو که محسود همگنان بودم
2 هموم و وحشت غربت بر آن تنعم و ناز که داشتم به وطن اختیار فرمودم
3 چو طبع میل بدین خطه کرد و بود خطا صواب دیدم و با او خلاف ننمودم
4 خرد نصیحت من کرد و من نکردم گوش زمانه پند همی داد و من بنشنودم
1 شنید بنده که فرمانده جهان می گفت که غم مخور تو که تیمار کارتو ببرم
2 ز خوردنیها من خود همین غمی دارم چو زین برآمدم آخر ازین سپس چه خورم
1 خسروا!ابر رحمت تو کجاست تا ز فیضش به فتح باب رسم
2 سایه ای بر سرم فکن به کرم تا ز رفعت بر آفتاب رسم
3 چون من از فاریاب مسکن خویش سوی این مرتفع جناب رسم
4 چشم دارم که با بضاعت فضل از سخای تو در نصاب رسم