11 اثر از قطعات ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ظهیر فاریابی / قطعات ظهیر فاریابی

قطعات ظهیر فاریابی

1 خدایگانا با دست گوهر افشانت همیشه کار زمین وزمان گهر چینی ست

2 اگر به رفعت قدرت فلک به صد درجه فراز خویش نبیند ز خویشتن بینی ست

3 مرا به خلعت زیبا و استر رهوار بزرگ کردی و این از بزرگ آیینی ست

4 هنوز زین و لگامی امید می دارم وگرنه من به چه دانم که استرم زینی ست

1 بزرگوارا دانم که بر خلاف قدر حقیقت است که جز کردگار قادر نیست

2 به حکم آنک بد و نیک هر چ پیش آید مقدّرست به هر حال اگر چ ظاهر نیست

3 به سعی می نشود هیچ گونه روزی بیش ز روی کم خردی گر چه مرد صابر نیست

4 بلی عنایت صاحب که در مصالح خلق ز یک دقیقه به انواع لطف قاصر نیست

1 فرمانده اکابر دنیا بهاءدین دوران جاه و عمر تو را انقراض نیست

2 تا آفتاب دولت تو ارتفاع یافت کار مخالفان تو جز انخفاض نیست

3 از بس که چرخ مدح تو در دیده ها نبشت بر دیده ها بجز ز سواد و بیاض نیست

4 در حل و عقد حبل متین است حکم تو زان همچو رشته قدرش انتقاض نیست

1 خدایگانا آنی که طاق ایوانت ز راه قدر و محل باستاره باشد جفت

2 نماند خصم تو را هیچ مهره در گردون که دست قهر تو آن را به نوک نیزه نسفت

3 ز حال و قصّه من بنده آگهی دانم که پیش رای تو پیداست رازهای نهفت

4 ز روزگار به روزی نشسته ام نه چنانک دگر دو شب به یکی جایگه توانم خفت

1 بُرج‌ها دیدم که از مشرق برآوردند سر جمله در تسبیح و در تهلیل حیّ لایموت

2 چون حمل، چون ثور، چون جوزا و سرطان و اسد سنبله، میزان و عقرب، قوس و جَدی و دلو و حوت

1 ای شبت پر قدرتر از روز عید روز عیدت فرخ و فرخنده باد

2 وی زمین درگهت چون آسمان آسمانت زیر پی افکنده باد

3 سرورا شاها خداوندا لبت سال و ماه و روز و شب پر خنده باد

4 فر یزدان گشته ای ای شهریار فر یزدان بر سرت پاینده باد

1 سپهر فضل و جهان هنر رضی الدین تویی که همت تو هست با فلک همزاد

2 تو آنکسی که ببیند طلیعه حزمت کمین آتش موهوم در دل پولاد

3 به خدمت تو درین چند روز بیتی ده نوشته بودم و احوال خویش داده به یاد

4 مگر به چشم رضا ننگرید رای رفیع که هیچ گونه به تشریف من مثال نداد

1 خدایگان کرام جهان رضی الدین تویی که همت تو هست با فلک همزاد

2 زمانه چون تو کریمی به عهد ندید سپهر چون تو لطیفی به هیچ دور نزاد

3 بخاست ساعقه آنجا که دشمنت بنشست بمرد حادثه آن شب که دولت تو بزاد

4 نسیم لطف تو در باغ دامنی بفشاند دمید نکهت عنبر ز طرّه شمشاد

1 خدایگانا جایی رسیدی از رفعت که چرخ پایه قدر تو درنمی‌یابد

2 ز آفتاب عجب مانده‌ام که می‌تابد مگر ز نور ضمیرت خبر نمی‌یابد؟

3 به درگاه تو مقیم است فتح از آنکه به حق چو درگه تو مقام دگر نمی‌یابد

4 تویی که نصرت دینی و بر مخلاف دین به جز ز تیغ تو دولت ظفر نمی‌یابد

1 پناه ملت اسلام و قطب آل رسول تویی که قدر تو بر آسمان زبون گردد

2 چو از کمان نظر تیر نطق بگشایی دل فحول جهان از نهیب خون گردد

3 اگر کنم به مَثَل در حکاتت تقصیر برین طریق مرا عقل رهنمون گردد

4 کسی که وجه سباحت تمام نشناسد به گرد ساحل بحر محیط چون گردد؟

آثار ظهیر فاریابی

11 اثر از قطعات ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.