11 اثر از قطعات ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.
خانه / آثار ظهیر فاریابی / قطعات ظهیر فاریابی

قطعات ظهیر فاریابی

1 صاحب جلد کت از راه ببرد وین هم از جلدی آن قحبه زن است

2 ورنه این سیم سر زرین گوش چه سزاوار چو تو سیم تن است

3 یک شبی حجره من روشن کن که به عشق تو دلم مرتهن است

4 چند ازین غدر که حاجب رگ زد تا درین زیر چه دستان و فن است

1 سپهر فضل و جهان هنر رضی الدین تویی که همت تو هست با فلک همزاد

2 تو آنکسی که ببیند طلیعه حزمت کمین آتش موهوم در دل پولاد

3 به خدمت تو درین چند روز بیتی ده نوشته بودم و احوال خویش داده به یاد

4 مگر به چشم رضا ننگرید رای رفیع که هیچ گونه به تشریف من مثال نداد

1 صدر صدور مشرق و مغرب نظام دین بر رقعه کمال تو شاهان پیاده‌اند

2 چرخ بلند و همت عالیت گوییا هردو به هم ز یک رحم و صلب زاده‌اند

3 احباب تو به ذُوره دولت رسیده‌اند واعدات در حضیض مذلت فتاده‌اند

4 در امتثال حکم تو آزادگان دهر با سرو در چمن شب و روز ایستاده‌اند

1 خدایگان کرام جهان رضی الدین تویی که همت تو هست با فلک همزاد

2 زمانه چون تو کریمی به عهد ندید سپهر چون تو لطیفی به هیچ دور نزاد

3 بخاست ساعقه آنجا که دشمنت بنشست بمرد حادثه آن شب که دولت تو بزاد

4 نسیم لطف تو در باغ دامنی بفشاند دمید نکهت عنبر ز طرّه شمشاد

1 خدایگان جهان شهریار روی زمین تویی که رایت عزمت همیشه منصور است

2 به زنده کردن ارواح نصرت و تایید صدای نوبت تو همچو نوبت صور است

3 به یاد بزم تو گردون صبوح کرد مگر که صوت مرغان همچون نوای طنبوراست؟

4 تنگ شرابی مسکین بنفشه بین که بگاه سرش فرو شد و نرگس هنوز مخمور است

1 گر امین را به ولی عهد ملک در سرا پرده عز پروردند

2 مُلک،مأمون برد از راه سزا گرچه نامی بر امین افکندند

1 شاها عجم چو گشت مسخر به تیغ تو رو لشکری به بارگه مصطفا فرست

2 پس کعبه را خراب کن و ناودان بسوز خاک حرم چو ذرّه به سوی هوا فرست

3 تا کعبه جامه می چکند در خزانه نه وانگه به سوی کعبه سه گز بوریا فرست

4 تا کافری تمام شوی سوی کرخ شو وانگه سر خلیفه به سوی خطا فرست

1 ای قبای سپهر آمده تنگ از چه؟ از رشک حلقه کمرت

2 زلف جاروب کرده زهره و ماه تا بروبند خاک رهگذرت

3 روی تو هر طرف که می آری هم عنانند نصرت و ظفرت

4 گرچه از خدمت تو دور افتاد بنده دور از ملازمان درت

1 خدایگانا با دست گوهر افشانت همیشه کار زمین وزمان گهر چینی ست

2 اگر به رفعت قدرت فلک به صد درجه فراز خویش نبیند ز خویشتن بینی ست

3 مرا به خلعت زیبا و استر رهوار بزرگ کردی و این از بزرگ آیینی ست

4 هنوز زین و لگامی امید می دارم وگرنه من به چه دانم که استرم زینی ست

1 سر اکابر آفاق شمس دولت و دین تویی که قدرت تو کوه را کمر گیرد

2 سپاه حادثه را خوف تو به زخم سنان چو بخت دشمنت از خواب بی خبر گیرد

3 فلک بسان همایی ست پرگشاده مقیم برانک بیضه ملکت به زیر پر گیرد

4 ز لفظ بنده به سمع خدایگان برسان چنانک لفظ تو باشد مگر که درگیرد

آثار ظهیر فاریابی

11 اثر از قطعات ظهیر فاریابی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر قطعات ظهیر فاریابی شعر مورد نظر پیدا کنید.