1 ای خرم از مکارم اخلاق تو جهان منقاد امر و نهی تو اجرام آسمان
2 در زیر پای همت تو تاریک سپهر در زیر دست حشمت تو عرصهٔ جهان
3 بر خیر محمدت دل تو گشته پادشاه بر گنج مکرمت کف تو گشته قهرمان
4 از دولتست خاطر جاه ترا نگین وز نصرتست مرکب عزم ترا عنان
1 ای خلایق را پناه و ای شرایع را امان خسروان را مقتدایی، خسروی را قهرمان
2 کشور اقبال را چون تو نبوده پادشاه لشکر اسلام را چون تو نبوده پهلوان
3 در ضلال جای تو آسایشی دارد بشر وز جمال عدل تو آرایشی دارد جهان
4 تحفهٔ انجام تو سرمایهٔ خرد و بزرگ طاعت درگاه تو پیرایهٔ پیر و جوان
1 ای دلبری، که نیست نظیر تو در جهان جانی مرا و بلکه گرانمایه تر ز جان
2 دیدار تو سپهر نشاطست بر زمین رخسار تو بهشت جمالست در جهان
3 داری دو لب چو ساخته دو پاره لعل وندر دو پاره لعل دو رسته درر نهان
4 ظاهر نگرددت، چو نگویی سخن، دهن پیدا نیایدت، چو نبندی کمر، دهان
1 ای روی تو آفتاب تابان بردی دل و نیست بر تو تاوان
2 تو آفت جانی و جهانی نام تو نهادهاند جانان
3 چون عهد تو پشت من شکسته چون جعد تو کار من پریشان
4 هجر تو مرا ز پای افگند فریاد مرا ز دست هجران!
1 فغان من از نعرهٔ پاسبان که افگند تعجیل در کاروان
2 سبک برگرفتند بار مرا نهدند بر سینه بار گران
3 برفت آن مه آسمان و ز رنج ندانم زمین را همی ز آسمان
4 برفت او و جان شد ز شخصم برون روان گشت و خون شد ز چشم روان
1 منت خدای را ، که بتأیید آسمان آمد بمستقر خلافت خدایگان
2 فخر ملوک نصرة دین ، خسوری کزوست هم رامش زمین و هم آرامش زمان
3 عالی علاء دولت و دین کز علو جاه در دهر مقتدا شد و در ملک قهرمان
4 آن شهریار غازی و آن میر کامگار آن پشت دین تازی و آن روی دودمان
1 نظام حال زمانه ، قوام کار جهان تمام گشت باقبال شهریار جهان
2 علا دولت و دین خسرو جهان ، اتسز کزو گرفت نظام و قرار کار جهان
3 مظفری ، که خدای جهان پدید آورد ز بی قرارحسامش همه قرار جهان
4 زخسروان جهان مثل او جوان بختی نپرورد فلک پیر در کنار جهان
1 جانا ، طریق مهر و وفا اختیار کن با ما بکوی مهر و وفا روزگار کن
2 بی تو ز اسب شادی و رامش پیاده ایم ما را بر اسب شادی و رامش سوار کن
3 ای بی قرار کرده دل من چو ذلف خویش آخر شبی به زاویهٔ ما قرار کن
4 با روی چون شکفته گلی در بهار حسن از روی خویش خانهٔ ما چون بهار کن
1 ای عادت تو همه جفای من یک باره گذاشته وفای من
2 اندیشهٔ مکن همه وفای تو و اندیشهٔ تو همه جفای من
3 ای در طلب رضای تو جانم هرگز نکنی طلب رضای من
4 در منزل مهر تست رخت من د موقف عشق تست جای من
1 ای غریو کوس تو در گوش بانگ ارغنون جزع گشت فام از گرد خیلت گنبد فیروزه گون
2 با سر تیغ تو عمر سرکشان گشته هبا در کف سهم تو جان گرد نان مانده زبون
3 در فلک از عمر تو معمور عالمهای جان بر زمین از تیغ تو موجود دریاهای خون
4 دست گوهر ببخشد ، زان قبل شمشیر تو گوهر خود را نیارد از حجاب خون برون