1 در صید گهت که جان طرب ساز آید سیمرغ اسیر چنگل بازآید
2 هر جا که صدای طبل باز تو رسد سد مرغ دل از شوق به پرواز آید
1 شاها در جهان عرصهٔ در گاه تو باد آفاق پراز خیمه و خرگاه تو باد
2 این خیمهٔ بی ستون که چرخش خوانند قایم به ستون خیمهٔ جاه تو باد
1 در نامه رقم ز خانهای یافتهام وز عنبر تر شمامهای یافتهام
2 از شوق دمی هزار بارش خوانم گویی تو که گنج نامهای یافتهام
1 فریاد که سوز دل عیان نتوان کرد با کس سخن از داغ نهان نتوان کرد
2 اینها که من از جفای هجران دیدم یک شمه به صد سال بیان نتوان کرد
1 یارب که در این دایرهٔ دیر مدار باشی ز چنان زندگیی برخوردار
2 کایام شریف عیدش ار جمع کنند سد عمر ابد به هم رسد بلکه هزار
1 ای جان و تنم مطیع و شوق تو مطاع رفتی و جدا زان رخ خورشید شعاع
2 هیهات که جان وداع تن کرد و نداد چندان مهلت که تن شتابد به وداع
1 مجنون به من بی سر و پا میماند غمخانهٔ من به کربلا میماند
2 جغدی به سرای من فرود آمد و گفت کاین خانه به ویرانه ما میماند
1 اکسیر حیات جاودانم بفرست کام دل و آرزوی جانم بفرست
2 آن مایع که سرمایهٔ عیش و طرب است آنم بفرست و در زمانم بفرست
1 آنان که به کویی نگران میگردند پیوسته مرا به قصد جان می گردند
2 از رشک نبات میدهم جان که چرا گرد سر هم نام فلان میگردند
1 از بهر نشیمن شه عرش جناب بنگر که چه خوش دست به هم داد اسباب
2 گردید سپهر خیمه و انجم میخ شد سد ره ستون و کهکشان گشت طناب