خوش آن که شود بساط مهجوری از وحشی بافقی رباعی 61
1. خوش آن که شود بساط مهجوری طی
در بزم وصال میکشم پی در پی
1. خوش آن که شود بساط مهجوری طی
در بزم وصال میکشم پی در پی
1. گر درخور مهرم احترامی بودی
نزدیک توام قدر تمامی بودی
1. ای کاش برات من براتی بودی
کز مفلسیم خط نجاتی بودی
1. در عهد معالجات تو بیماری
بیکار شد از شیوه خلق آزاری
1. گر با تو گهی نظر کنم پنهانی
لازم نبود که طبع خود رنجانی
1. ای درگه تو عید گه روحانی
در تهنیتت هم انسی و هم جانی