1 گر کسب کمال میکنی میگذرد ور فکر مجال میکنی میگذرد
2 دنیا همه سر به سر خیال است ، خیال هر نوع خیال میکنی میگذرد
1 ای چرخ مرا دلی ست بیداد پسند بیمم دهی از سنگ حوادث تا چند
2 من شیشه نیم که بشکند سنگ توام مرغ قفسم که گشتم آزاد ز بند
1 در عهد معالجات تو بیماری بیکار شد از شیوه خلق آزاری
2 نی از پی آزار به سوی تو شتافت آمد که شکایت کند از بیکاری
1 شوخی که خطش آیهٔ فرخ فالی است نادیدن آن موجب سد بد حالی است
2 تا شمع رخش نهان شد از پیش نظر شد دیده تهی ز نور و جایش خالی است
1 عشرت بادا صبح تو و شام ترا آغاز تو را خوشی و انجام ترا
2 شبهای ترا باد نشاط شب عید نوروز ز هم نگسلد ایام ترا
1 ای مدت شاهی جهان مدت تو در عید سرور خلق از دولت تو
2 گر عید تواند که مجسم گردد آید ز پی تهنیت خلعت تو
1 آن زمره که از منطق ما بیخبرند سد نغمهٔ ما به بانک زاغی نخرند
2 زاغیم شده به عندلیبی مشهور ما دیگر و مرغان خوش الحان دگرند
1 از آبلهای تازه گل باغ ارم حاشا که شود طراوت روی تو کم
2 نی جوهر حسن لاله است از ژاله نی زیور خوبی گل است از شبنم
1 ای منشاء دانایی و ای مایه هوش بفرست از آن که تا سحر خوردم دوش
2 بسیار نه ، کم نه، آن قدر بخش که من هشیار نگردم و نمانم مدهوش
1 پیوستن دوستان به هم آسان است دشوار بریدن است و آخر آن است
2 شیرینی وصل را نمیدارم دوست از غایت تلخیی که در هجران است