ابیات پراکنده در دیوان اشعار واعظ قزوینی

268 اثر از ابیات پراکنده در دیوان اشعار واعظ قزوینی در سایت شعرنوش گردآوری شده است. در این مجموعه می‌توانید اشعار معروف، عاشقانه و حکیمانه واعظ قزوینی را به‌صورت دسته‌بندی‌شده و با قابلیت جستجو مطالعه کنید. شما در حال مشاهده صفحه 3 از این مجموعه هستید.

بود حرف دهن تنگ از واعظ قزوینی دیوان اشعار 25

1. بود حرف دهن تنگ تو ناخوان ز آن رو
کاتب صنع ز خط زیر و زر کرد آن را
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

ز بی حقیقتی از از واعظ قزوینی دیوان اشعار 26

1. ز بی حقیقتی از هم چنان گریزانند
که جز نمک نتواند گرفت یاران را
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

ز بسکه راستییی از واعظ قزوینی دیوان اشعار 27

1. ز بسکه راستییی در جهان نمی بینم
براه هم نتوانم سپرد دشمن را
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

کنی گر آشنای درد از واعظ قزوینی دیوان اشعار 28

1. کنی گر آشنای درد جهان غفلت آیین را
بچشمت چون نمک بر زخم سازد خواب شیرین را
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

تا شود آگاه از از واعظ قزوینی دیوان اشعار 29

1. تا شود آگاه از احوال هر نزدیک و دور
بر فراز تخت از آن جا داده ایزد شاه را
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

عشق میگردد دوا از واعظ قزوینی دیوان اشعار 30

1. عشق میگردد دوا زخم دل غم پیشه را
مومیایی میشود آتش، شکست شیشه را
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

گرمی بد گوهران، از واعظ قزوینی دیوان اشعار 31

1. گرمی بد گوهران، چندان ندارد اعتبار
سنگ آتش میدهد اول گداز شیشه را
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

پنبه سان شکستی از واعظ قزوینی دیوان اشعار 32

1. پنبه سان شکستی چوب نرمی پیشه را
نیست سنگی سخت تر از سختی خود شیشه را
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

لازم است آزاده از واعظ قزوینی دیوان اشعار 33

1. لازم است آزاده را از سر به پیشان احتیاط
بید میلرزد بخود، هرگاه بیند تیشه را
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

دیدن خلق جهان از واعظ قزوینی دیوان اشعار 34

1. دیدن خلق جهان از بس کدورت آور است
زنگ از این روها گواراتر بود آیینه را
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

روشن نشود چون از واعظ قزوینی دیوان اشعار 35

1. روشن نشود چون شرر از سنگ چراغت
تا دست به دامن نزنی سوخته‌ای را!
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه

چون نلرزد بر سر از واعظ قزوینی دیوان اشعار 36

1. چون نلرزد بر سر دستش، دل ناشاد ما؟
بهله از خون شکاری میکند صیاد ما!
...

برای مشاهده کامل کلیک کنید

1 دقیقه زمان مطالعه