8 اثر از ماده تاریخ در دیوان اشعار واعظ قزوینی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ماده تاریخ در دیوان اشعار واعظ قزوینی شعر مورد نظر پیدا کنید.

ماده تاریخ در دیوان اشعار واعظ قزوینی

1 عطا کرد ایزد بمخدوم اکرم «محمد زمان بیگ » آن پاک گوهر

2 ثمین گوهری از محیط کرامت چه گوهر؟ سپهر شرف راست اختر!

3 ز صلب نجابت، برآمد شراری که از نور او شد چراغش منور

4 بحمدالله از جویبار بزرگی برافراخت نیکو نهالی چنین سر!

1 «بوذر» آن نو گل بستان کمال کرد از این عالم فانی چو سفر

2 نو گلی رفت که چون لاله گذاشت داغها گلشن خود را بجگر

3 کرد از این اجر مصیبت فارغ ذمه خویشتن از حق پدر

4 چید اگر دست اجل خوش ثمری باش یارب تو نگهدار شجر

1 دارای جهان ناصر دین «شاه سلیمان » آن رتبه ده تخت و، برازنده افسر

2 آن حامی اسلام، که پیوسته رخ دین از پشتی او، آینه سانست منور

3 در کشتی، اگر یاد کند کس ز وقارش کشتی نشود بارکش منت لنگر

4 تا بیند از آن صورت احوال جهان را از رای منیر آینه دارد، چو سکندر

1 چراغ دلم «میرباقر» که داشت ز سیماش نور سیادت ظهور

2 به عشرت‌سرای بقا بار بست از این محنت‌آباد دار غرور

3 شد از رفتن او، ز جان‌ها قرار شد از غیبت او ز دل‌ها حضور

4 ز زهر غمش، عالمی تلخ‌کام ز درد فراقش، جهانی به شور

1 شاه جم حشمت «سلیمان » جاه که بود چشم بد ز ملکش دور

2 آن که باشد ز پرتو مهرش چون دل دوستان جهان پر نور

3 بسکه دارد بحال خلق نظر نیستش جرم مجرمان منظور

4 گاه از آن شعله ور شود غضبش کز کمان ستم ستاند زور

1 از فضل خدا، خدیو ایران شاهی که جهان ازوست معمور

2 بلقیس زمانه را «سلیمان » باشند زهم، همیشه مسرور

3 بر خوان عطای او نوالش در کاسه گرفت دست فغفور

4 رفتند ز بیمش اهل آزار بر خویش فرو چو نیش زنبور

1 بفرمان «عباس ثانی » شهی که باشد درش، قبله گاه سپهر

2 ز لشکر کشان در رکابش، یکی شهنشاه انجم سپاه سپهر

3 ز توفیق حق خیمه یی شد تمام که شد ثانی بارگاه سپهر

4 دو چشم است حیران نظاره اش دو آیینه مهر و ماه سپهر

1 از شاه صفی گشت مزین چو سریر دلهای شکسته یافت از وی تعمیر

2 تاریخ جلوسش ز خرد پرسیدم گفتا که بگو:«جوان شد این دولت پیر»!

1 منت خدای را که ز اقبال شاه ما شاهنشهی که چرخ نهد روی بر درش

2 هرکس ز روی صدق سربندگی مدام برخاک در گهش ننهد، خاک بر سرش

3 آیینه جمال ظفر، آب تیغ اوست دندانه کلید در فتح، خنجرش

4 چشم طمع اگر شود احول، نمیدهد فرصت عطای او که ببیند مکررش

1 آن گوهر گرامی جانی، ز درج غیب بعد از پدر چو شد متولد بصد شرف

2 تاریخ مولدش خرد اندیشه کرد و گفت: «آن گوهر یگانه، یتیم آمد از صدف »

آثار واعظ قزوینی

8 اثر از ماده تاریخ در دیوان اشعار واعظ قزوینی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر ماده تاریخ در دیوان اشعار واعظ قزوینی شعر مورد نظر پیدا کنید.