بفرمان «عباس از واعظ قزوینی دیوان اشعار 37
1. بفرمان «عباس ثانی » شهی
که باشد درش، قبله گاه سپهر
1. بفرمان «عباس ثانی » شهی
که باشد درش، قبله گاه سپهر
1. از شاه صفی گشت مزین چو سریر
دلهای شکسته یافت از وی تعمیر
1. منت خدای را که ز اقبال شاه ما
شاهنشهی که چرخ نهد روی بر درش
1. آن گوهر گرامی جانی، ز درج غیب
بعد از پدر چو شد متولد بصد شرف
1. در جهان ماتم و شوری دیدم
همه گویان ز دل و جان صدحیف!
1. شد یار عزیزی از کفم ناگه، حیف!
در راه طریقت، زچنین همره، حیف!
1. شد صایب از این جهان ویران صد حیف
ز آن در ثمین بحر عرفان صد حیف
1. در نکو عهد سلیمان زمان
خسروی کاو کرده ملک از ظلم، پاک
1. از حکم شاه بخرد، در دین ز حق مؤید
فرزند آنکه آمد، در شأن او تبارک
1. بگرامی برادر جانی
که مبادا بدش ز دور فلک
1. آن «بوذر» عصر خود باوصاف جمیل
چون کرد از این کدورت آباد رحیل